فصل اول: آغاز اولین حکومت
فصل اول: آغاز اولین حکومت ایرانیان (ماد): چرا تمدنی مقتدر، میراثی ناپیدا دارد؟
۱۵.۱ مقدمه: معمای یک امپراتوری بیسند
در بررسی تاریخ ایران باستان، با پارادوکسی چشمگیر روبرو میشویم: حکومت ماد با ساختار سیاسی پیشرفته، سیستم اداری منظم و توانایی ساقط کردن امپراتوری مقتدر آشور، چگونه توانسته است بدون بر جای گذاشتن اسناد مکتوب قابل توجهی، به چنین دستاوردهایی دست یابد؟ این پرسش، ما را به واکاوی عمیقتری در زمینه سرنوشت فرهنگ و تاریخ مادها وادار میکند. شایان ذکر است که منابع همعصر آشوری و پس از آن یونانی، به روشنی از وجود پادشاهی ماد سخن میگویند که این بر اهمیت مسئله «فقدان اسناد داخلی» میافزاید.
۱۵.۲ زاگرس میانی: گهواره فراموششده تمدن ایرانی
۱۵.۲.۱ شواهد باستانشناختی از تقدم مراکز مادی
مستندات باستانشناختی در مناطق گیلانغرب، قصرشیرین و بیستون نشان میدهد که این نواحی، دههها قبل از شکلگیری اکباتان به عنوان پایتخت ماد، از کانونهای مهم سیاسی-نظامی بودهاند. شواهد این امر شامل مجموعهای از استحکامات دفاعی میشود:
- قلعه مرکز شهر گیلانغرب
- قلعه مرکز شهر اسلامآباد غرب
- قلعه هوشیار در منطقه چله که به عصر آهن و دوره ماد تعلق داشته
- بقایای معماری سنگی در ملاطآباد و دیره
این شبکه به هم پیوسته از دژهای مرکزی و قلعههای استراتژیک در ارتفاعات زاگرس، نقشهای از یک ساختار حکومتی متمرکز و یکپارچه را ترسیم میکند که مقدمهای بر تشکیل حکومت متمرکز ماد بود. این قلعهها نه تنها کارکرد دفاعی، بلکه کارکرد نظارت و کنترل بر مسیرهای تجاری و ارتباطی را دارا بودند.
۱۵.۲.۲ ظهور و افول: از اتحاد قبایل تا ادغام در حکومت هخامنشی
تمدن درخشان ماد، از اتحاد قبایل به رهبری دیاکو، تا تشکیل پادشاهی توسط فرورتیش، و اوجگیری آن در دوران هووخشتره، پایهگذار نخستین امپراتوری ایرانی بود. هووخشتره با سازماندهی ارتش منظم و دیپلماسی هوشمندانه، نه تنها نینوا، پایتخت آشور را فتح کرد، بلکه قلمرو ماد را به یک امپراتوری مسلط بر سرازیر منطقه تبدیل نمود. با این حال، این میراث عظیم، پس از ادغام در حکومت هخامنشی و به ویژه پس از به قدرت رسیدن داریوش، هدف یک برنامهریزی سیستماتیک برای محو شدن قرار گرفت.
۱۵.۳ کتیبه بیستون: سند جایگزینی برنامهریزیشده
۱۵.۳.۱ انتخاب عامدانه مکان بیستون
نماد گویای این سیاست، کتیبه داریوش است که به عمد در بیستون — در قلب سرزمین ماد و در منطقهای که امروزه با هویت کُردی و نام کلهر شناخته میشود — حکاکی شد. انتخاب این مکان، نه یک اقدام تصادفی، که حرکتی نمادین برای تسلط بر خاطره جمعی مادها و بازتعریف تاریخ به روایت پارس بود.
۱۵.۳.۲ محتوای القایی کتیبه
تکرار مصرع «من داریوش، شاه بزرگ» در کتیبه بیستون، نه تنها تأکید بر مشروعیت سیاسی، که تلاشی برای بازنویسی تاریخ و حذف پیشینه مادی از حافظه جمعی بوده است. این تکرار شبهشعاری، بیش از آنکه گزارش باشد، یک بیانیه تبلیغاتی و یکی از نخستین نمونههای ثبتشده از مهندسی ادراک در تاریخ باستان است.
۱۵.۴ زبان مادی: قربانی تهاجم نرم هخامنشی
۱۵.۴.۱ بازخوانی نامهای باستانی در پرتو گویشهای زاگرسی
برخی با استناد به تبعید «دیاکو» از نینوا، در پی القای این شبهه هستند که وی اصلیتی خارج از زاگرس میانی داشته است. این ادعا از پایه نامعقول است؛ چرا که چگونه ممکن است فردی با اصالت خارجی، بتواند در میان جامعه به غایت قبیلهگرای زاگرس، رهبری را به دست آورده و نخستین نهادهای حکومتی را بنیان نهد؟
شواهد زبانشناختی، این استدلال را به وضوح تأیید میکنند:
- نام «دیاکو» در گویش کلهری به صورت «آکو» تداول دارد
- نام «فرورتیش» دارای ریشههایی کاملاً زاگرسی است
- واجهای آغازین و ساختارهای دستوری در گویش کلهری، تداومی بیواسطه با زبان مادی را نشان میدهد
بر این اساس باید تأکید کرد که زبان کلهر، نه شاخهای از درخت زبان کردی، که خود تنه و هسته اصلی آن است که مستقیماً از زبان مادی ریشه میگیرد. این گویش، کهنترین و اصیلترین صورت زبان مادی را در خود حفظ کرده و در منطقهای که روزگار قلب تپنده تمدن ماد بود، تا به امروز پایدار مانده است.
۱۵.۴.۲ فرآیند سیستماتیک جایگزینی زبانی
هخامنشیان با انتخاب عمدی پارسی باستان به عنوان زبان دیوانی، و بازنویسی نامهای مادی در قالب پارسی، پروژه حذف هویت زبانی مادها را به اجرا گذاشتند. این جایگزینی، شکافی زبانی-فرهنگی ایجاد کرد که طبق اسناد باقیمانده، زبان مادی را به عنوان شاخهای شمال غربی از خانواده زبانهای ایرانی، در حاشیه تاریخ قرار داد.
۱۵.۵ پروژه پاکسازی فرهنگی: ابعاد و اجرا
۱۵.۵.۱ ابعاد سهگانه پاکسازی
- بعد فیزیکی: تخریب یا مدفونسازی عمدی آثار معماری مادی
- بعد زبانی: حذف سیستماتیک زبان مادی از عرصه نوشتار رسمی
- بعد تاریخی: بازنویسی روایتهای تاریخی به نفع پارس
این سه بعد در کنار هم، مثلثی را تشکیل میدادند که هدف آن محو یک هویت تمدنی مستقل و جایگزینی آن با روایتی یکپارچه و پارسمحور بود.
۱۵.۵.۲ ابزارهای اجرای پروژه
- جایگزینی کتیبهها و نمادهای مادی با بیانیههای سیاسی هخامنشی
- کنترل کامل تولید اسناد و متون رسمی
- ایجاد مشروعیت برای حکومت جدید از طریق تحریف تاریخ
این ابزارها با دقت و به صورت سیستماتیک به کار گرفته شدند تا حافظه رسمی را به کلی بازنویسی کنند.
۱۵.۶ پیامدهای تاریخی و معاصر
۱۵.۶.۱ تحریف درک تمدن ایرانی
این پاکسازی سیستماتیک منجر به:
- کمرنگشدن نقش بنیادین زاگرس در دولتسازی ایرانی
- القای نادرست تقدم و برتری فرهنگی پارس
- محو شدن سهم واقعی مادها در شکلگیری هویت ایرانی شده است
در نتیجه، ریشههای عمیق تمدن ایرانی در زاگرس، برای قرنها در سایه تاریخ رسمی قرار گرفت.
۱۵.۶.۲ پیامدهای معاصر
- ایجاد شکاف در درک صحیح تطور تمدن ایرانی
- محرومماندن جامعه از درسهای تاریخی نخستین دولت ایرانی
- تأثیر منفی بر هویتهای محلی زاگرس
این شکاف تاریخی، تا به امروز بر نحوه نگاه ما به تاریخ کهن ایران و تنوع فرهنگی غنی آن سایه افکنده است.
۱۵.۷ نتیجهگیری: ضرورت بازیابی حافظه تاریخی
شواهد باستانشناختی، زبانشناختی و تاریخی به وضوح نشان میدهد که بیستون نه یک انتخاب تصادفی، که اقدامی برنامهریزی شده برای تسلط بر نمادهای قدرت مادی و بازتعریف تاریخ به نفع هخامنشیان بوده است. این کتیبه، همانگونه که داریوش مدعی شده، نه سندی از یک پیروزی، که سنگقبری است بر گور هویت یک تمدن؛ تلاشی برای مدفون کردن حقیقت مادها در زیر وزن سنگین کلمات و تصاویر حکومتی.
بازیابی این حافظه تاریخی و هویت مدفونشده، نه تنها برای درک صحیح تاریخ ایران، که برای احیای هویت کامل ایرانی ضروری است. تداوم فرهنگ مادی در گویشها، آیینها و فرهنگ عامه زاگرس، گواه زنده این حقیقت تاریخی است که نمیتوان یک تمدن را به تمامی از حافظه جمعی محو کرد.
حال، وظیفه ما است که با خوانش دوباره این شواهد پراکنده اما جانسخت، تکههای پازل هویت فراموششده نخستین دولت ایرانی را بار دیگر در کنار هم قرار دهیم.
