فصل نهم: بیستون؛ از یادبود ماد تا بلندگوی هخامنشیان
فصل نهم: بیستون؛ از یادبود ماد تا بلندگوی هخامنشی
نگارش: یک گفتوگوی تاریخی
پژوهشگر ؛ یونس پرویز
پیشدرآمد: یک پرسش، دو روایت
این فصل، زادهٔ پرسشی ساده و ژرف بود: «اگر مادها نوشته نداشتند، چرا داریوش کتیبهاش را در قلب سرزمین آنان حک کرد؟» پاسخ به این پرسش، ما را به قلب یک تحول تاریخی بزرگ برد: جابجایی قدرت از ماد به پارس، نه تنها در میدان جنگ، که بر سینهٔ کوه.
۱. بیستون؛ نیایشگاه فراموششدهٔ ماد
پیش از آنکه داریوش بزرگ، صحنهٔ پیروزیهایش را بر صخرههای بیستون به تصویر بکشد، این مکان، جایگاهی مقدس برای تمدن ماد بود.
· کشفیات باستانشناسی: بقایای یک نیایشگاه و سکوی سنگی در دامنههای کوه بیستون، گواهی میدهد که این مکان، قرنها پیش از داریوش، مرکزی برای آیین و تجمع بود.
· نماد قدرت مادی: انتخاب چنین مکانی برای ساخت نیایشگاه، نشان از اهمیت استراتژیک و معنوی آن در دل امپراتوری ماد داشت.
۲. داریوش و سیاست «پاکسازی نمادین»
اقدام داریوش در حک کردن کتیبهاش در بیستون، یک انتخاب تصادفی نبود. این یک اقدام نمادین حسابشده بود.
· تصرف نمادین: او با این کار، پیامی آشکار داد: «اکنون قدرت جدید من، بر جایگاه قدرت کهن شما ایستاده است.»
· فرضیهٔ پاکسازی: بسیار محتمل است که در این مکان، کتیبه یا نقش برجستهای از دوران مادها وجود داشت که مشروعیت و تبار شاهان ماد را به نمایش میگذاشت. داریوش برای جایگزینی روایت، دستور داد آن اثر را بتراشند و صفحهای صاف برای روایت خود فراهم کنند.
· نفی گذشته برای ساختن آینده: آن کتیبهٔ مفقودشده ممکن است نشان میداد کوروش نه یک فاتح، که وارث قانونی تاج و تخت ماد از طریق تبار مادریاش (ماندانا) بوده است. داریوش با پاک کردن آن، پیوند هخامنشیان با تبار ماد را کمرنگ کرد و بر هویت مستقل پارسی تأکید ورزید.
۳. کوروش؛ نقطهٔ پیوند یا گسست؟
در این روایت جدید، جایگاه کوروش بزرگ به عنوان نقطهٔ پیوند دو تمدن، به چالش کشیده میشود.
· تبار دوگانه: کوروش، از یک سو فرزند کمبوجیه، شاه انشان (پارس) و از سوی دیگر نوهٔ ایشتوویگو، شاه ماد بود. این تبار دوگانه، به او مشروعیتی بینظیر میبخشید.
· سیاست مصالحه: او با به کارگیری سرداران و دیوانسالاران مادی در ساختار حکومت خود، نشان داد که قصد دارد امپراتوریای یکپارچه از دل دو فرهنگ بسازد.
· کودتای داریوش: به قدرت رسیدن داریوش، نقطهٔ عطفی بود که این مصالحه را نابود کرد. او با حذف فیزیکی بردیا (آخرین وارث مستقیم کوروش که تبار مادی داشت) و سپس حذف نمادین میراث ماد، مسیر تاریخ را به سمتی دیگر کشاند.
۴. نتیجهگیری: تاریخ را پیروزمندان مینویسند، اما سنگها راز خود را حفظ میکنند
بیستون امروز، تنها روایت داریوش را فریاد نمیزند. سکوت سنگهای تراشخوردهٔ اطراف کتیبهٔ او، گواه خاموش یک روایت سانسورشده است.
· بازخوانی انتقادی: ما با نگاه به بیستون، باید هر دو روایت را ببینیم: هم روایت پیروزمند داریوش را که بر سنگ حک شده، و هم روایت فراموششدهٔ مادها را که از دل خاک و سکوت سنگها سر بر میآورد.
· تداوم فرهنگی: اگرچه داریوش موفق شد نام ماد را از تختگاه قدرت رسمی بزداید، اما فرهنگ، زبان و ساختارهای حکومتداری ماد، چنان در تاروپود ایران باستان تنیده شده بود که در دورهٔ هخامنشی نیز به حیات خود ادامه داد.
پایان سخن:
بیستون به ما میآموزد که تاریخ، تنها متنی نیست که بر سنگ نوشته میشود. تاریخ، در سکوت مکانهای مقدس، در رازگونی قلعههای مدفون در دل کوهساران زاگرس، و در خِرَد جمعی مردمانی که گذر زمان را به یاد دارند، نیز جریان دارد. این فصل، نه پایان پژوهش، که آغازی است برای جستوجویی نو در لایههای پنهان تاریخ باشکوه ایران.
