فصل یازدهم: پیوستگی تاریخی و فرهنگی
پیوستگی تاریخی و فرهنگی گیلانغرب ایل کلهر
گیلانغرب، یکی از کهنترین و اصیلترین مناطق در غرب ایران، در دل رشتهکوههای زاگرس و در قلمرو ایل بزرگ کلهر قرار گرفته است. این سرزمین کوهستانی، از دیرباز محل زیست، کوچ و شکلگیری فرهنگهایی بوده که ریشههای آن در اعماق تاریخ این مرز و بوم گسترده است. شواهد باستانشناسی بهدستآمده از نواحی گیلانغرب، نهتنها از قدمت استقرار انسان در این منطقه حکایت دارد، بلکه نشانگر پیوستگی دیرینه میان مردمان امروز کلهر و نیاکان باستانی آنان است.
۱. جایگاه گیلانغرب در قلمرو فرهنگی کلهر
تمامی روستاها، دشتها و ارتفاعات گیلانغرب در محدودهای واقع شدهاند که از دیرباز بخشی از قلمرو ایل کلهر بهشمار میآمده است. این قلمرو از سرپلذهاب تا دالاهو و از کرند تا اسلامآباد امتداد دارد و در منابع محلی و ایلی به عنوان «دل زاگرس کلهر» شناخته میشود. بنابراین هرگونه کشف و یافتهٔ باستانی در این محدوده، در حقیقت بخشی از میراث کهن مردم کلهر است، حتی اگر در زمانهای بسیار دور، پیش از آنکه نام «کلهر» شکل گیرد، مردمان آن به نامهای دیگری شناخته میشدند.
۲. یافتههای باستانی و شواهد تاریخی
در سالهای اخیر، اداره میراث فرهنگی گیلانغرب از کشف پنج اثر تاریخی جدید در نواحی کوهستانی و مرزی این شهرستان خبر داد. این آثار شامل دو بنای سنگی با کاربری مذهبی و حاکمنشین مربوط به دوران صفویه و نیز دو محوطهٔ باستانی و یک گورستان کهن با قدمتی میان دو تا سه هزار سال هستند.
علاوه بر آن، کهنترین شیء تاریخی
تبر سنگی با قدمت ۱۲۵ هزار سال پیش از میلاد، در همین ناحیه از گیلانغرب کشف شده و اکنون در موزه ملی ایران نگهداری میشود. این آثار، همراه با بیش از ۴۰۶ اثر تاریخی ثبتشدهٔ ملی در گیلانغرب، گواهی روشن بر دیرینگی حضور انسان و تداوم فرهنگی در این سرزمین هستند.
پژوهشهای میدانی و بررسیهای انجامشده در گیلانغرب
آثار و نشانههایی کشف شده که نشان از پیوند مستقیم این منطقه با فرهنگهای باستانی ایران دارد. بسیاری از واژهها و نمادهای محلی در این ناحیه، ریشه در زبانهای اوستایی و مادی دارند؛ واژههایی که هنوز در گفتار مردم کلهر شنیده میشود. کتیبهها، ابزارهای سنگی و نقشهای برجسته بر صخرهها و تپههای تاریخی گواه آناند که مردمان این سرزمین نهتنها با فرهنگهای همسایه در ارتباط بودهاند، بلکه خود یکی از پایهگذاران تمدنهای زاگرسنشین محسوب میشدهاند.

کاخ اربابی سراب مورد گیلانغرب دوره اشکانی و ساسانی
از جمله آثار شاخص میتوان به بقایای سنگنگارهها، مسیرهای باستانی، و نشانههای مذهبی اشاره کرد که بهویژه در مناطق حاشیهای گیلانغرب تا سرپلذهاب مشاهده میشوند. بسیاری از این آثار در آیینها و نامهای بومی همچنان زندهاند و در روایتهای شفاهی که نسل به نسل منتقل شدهاند، ردپای آنها دیده میشود.
۳. پیوستگی تاریخی مردمان زاگرس تا کلهر امروزی
دورههای تاریخی و پیوست فرهنگی آنها با مردم کلهر را میتوان به شکل زیر خلاصه کرد:
- پیشتاریخ (پارینهسنگی):
سکونتگاههای غارنشین و ابزارهای سنگی (تبر ۱۲۵ هزارساله) → کهنترین حضور انسان در زاگرس میانی. - عصر مفرغ و آهن (۳۰۰۰-۱۰۰۰ ق.م):
جوامع کوهنشین زاگرسی، فرهنگهای گودین و گیلانغرب → تداوم سکونت در دامنههای زاگرس. - دوره ماد و هخامنشی:
نواحی غرب زاگرس، بخشی از ماد غربی → پیدایش ریشههای زبانهای ایرانی شمالغربی، نیاکان زبان کردی. - دوره اشکانی و ساسانی:
ساختارهای ایلی در زاگرس → شکلگیری هستههای اولیه ایلهای کردی از جمله کلهر. - اسلام تا صفویه:
ظهور ایلات کردی در متون تاریخی → تثبیت نام و جایگاه ایل کلهر در غرب ایران.
۴. پیوستگی فرهنگی، زبانی و آیینی
در کالبدشناسی آثار مکشوفه، شباهتهای فرهنگی بسیاری با سنتهای امروزی مردم کلهر دیده میشود:
- استفاده از مصالح بومی چون سنگ، گچ و چوب بلوط در بناهای صفوی، همان الگوی معماری بومی کلهر است.
- واژههای محلی مناطق باستانی (همچون دشت شکمیدان، طاقچنار، یا تنگ کهنه) همگی دارای ریشه در زبان کردی کلهری هستند.
- وجود تکیهها و اماکن مذهبی با ساختار گنبدی و شومینهای، نشانگر استمرار آیینهای جمعی و باورهای دینی در میان مردمان این ناحیه است.
۵. ریشههای زبانی کهن در گویش کلهری
بررسیهای زبانی نشان میدهد بسیاری از واژههای رایج در گویش کلهری، ریشه در زبانهای اوستایی و فارسی میانه دارند. این واژهها نهتنها در گفتار روزمره، بلکه در نام مکانها و آیینهای محلی نیز به چشم میخورند.
جدول واژهها و ریشههای کهن کلهری:
| واژه (فارسی) | ریشه در اوستایی / فارسی میانه | واژه در گویش کلهری | معنی و کاربرد (فارسی) |
|---|---|---|---|
| آمدن | hātan- (ساسانی – آمدن) | هاتم / هاتی / هات | بیانکنندهٔ آمدن یا حرکت بهسوی مکان |
| رفتن | čai- (اوستایی – رفتن) | چییم / چیین / چِی | ترک مکان یا حرکت از جایی به جای دیگر |
| سنگ | gairi- (اوستایی – سنگ، کوه) | گِلور | تودهسنگ یا سنگهای انباشته |
| زمین | zīu- (اوستایی – زمین، بستر زندگی) | زِیو | زمین، خاک، بستر زیست |
| کوتاه | kal / kul- (ایرانی باستان – کوتاه، بریده) | کُل | چیزی کوتاه یا تپهمانند |
| چشم | čašman- (اوستایی – چشم) | چَو | اندام بینایی |
| کج | kaft (فارسی میانه – خمیده) | چَفت | مایل یا کج |
| دراز | dreǰa- (اوستایی – بلند) | دِرئژ | بلند یا کشیده |
| افتادن | rəm- (اوستایی – فرو افتادن) | رِم/ رمیا | افتادن یا خراب شدن |
| آبی | kao- (اوستایی – آبی، کبود) | کَو | رنگ آبی یا کبود |
| لیز | sarə- (اوستایی – لغزیدن) | سِر | صاف یا لغزنده |
| سراشیبی | raēza- (اوستایی – شیب) | لِیژ | زمین شیبدار یا سرازیری |
| خاک | xarə- (اوستایی – خاک، غبار) | خَرِی / خَرِگ | خاک یا گرد زمین |
| لباس | delān (فارسی میانه – پوشش) | دِلَن / دِلِن | جامه یا پوشاک |
| گلیم | vərə- (اوستایی – بافتن، گستردن) | وَر | زیرانداز بافتهشده از پشم |
| مادر بزرگ | dādā- (فارسی میانه – بخشنده، بزرگ) | دادا/ ننگه | مادر بزرگ یا زن سالخورده و محترم |
| مادر بزرگ | nānā (هندواروپایی – مادر) | نَنگه | مادربزرگ |
| پیر مرد | čaram- (فارسی میانه – پوست، چرم) | ریچَرمِی | مرد سالخورده یا پیر، با پوست چروکیده |
۶. نتیجهگیری
گیلانغرب نهتنها بخشی از جغرافیای کلهر، بلکه بخشی از حافظهٔ تاریخی ایران است. آنچه در دل این خاک نهفته، سندی است بر حضور کهن و پایداری فرهنگی مردمان زاگرس. با اتکا به شواهد تاریخی و فرهنگی، میتوان گفت که تمامی آثار تاریخی گیلانغرب – چه بناهای صفوی، چه ابزارهای سنگی و محوطههای باستانی – در یک بستر جغرافیایی و فرهنگی شکل گرفتهاند که امروز «سرزمین کلهر» نامیده میشود. هرچند نام کلهر در متون باستانی دیده نمیشود، اما این آثار، بازتاب پیوستگی هزارانسالهٔ مردمانی است که فرهنگ و زبانشان در گذر زمان دگرگون اما ریشهدار باقی مانده است.
یافتههای باستانی گیلانغرب نه تنها میراثی از گذشته، بلکه سندی زنده بر حضور و تداوم تاریخی کردها در زاگرس میانی بهشمار میروند. پژوهشهای آینده میتواند پیوندهای بیشتری میان این آثار و دورههای تاریخی پیشازاشکانی و ساسانی آشکار سازد.
پژوهش و تدوین: یونس پرویز – پژوهشگر تاریخ ایل کلهر
