دسته: فصلهای پژوهش « ازکلهر تا ماد»

زاگرس مرکزی: آشیان تمدنی پیوسته 0

زاگرس مرکزی: آشیان تمدنی پیوسته

زاگرس مرکزی: آشیان تمدنی پیوسته و زبان کلهری به مثابه حافظه زنده آن

پژوهش و گردآوری: یونس پرویز

چکیده


این مقاله با رویکردی میان‌رشتهای (باستان‌شناسی، زبان‌شناسی، تاریخ و بوم‌شناسی) به بررسی پیوند ناگسستنی میان تداوم زیستی در منطقه کلهُرنشین زاگرس مرکزی (با محوریت شهرستان‌های گیلانغرب، اسلام‌آباد غرب و کرمانشاه) و حفظ کهن‌ترین لایه‌های زبان ایرانی در گویش کلهری می‌پردازد. با استناد به کشفیات جدید باستان‌شناسی (از جمله تبر سنگی ۱۲۵ هزارساله در گیلانغرب) و تحلیل شواهد زبانی، استدلال می‌شود که این منطقه یک «آشیان تمدنی» (Civilizational Niche) منحصربه‌فرد است که در طول ده‌ها هزار سال، زیست‌بومی پایدار را برای توالی بی‌گسست جوامع انسانی فراهم کرده است. زبان کلهری، به عنوان محصول نهایی این فرآیند، نه یک گویش حاشیه‌ای، بلکه سامانه اطلاعاتی زنده و حافظه ژنتیکی این تداوم تاریخی است که کلیدی برای بازسازی تاریخ ژرف‌ساختاری منطقه محسوب می‌شود.


۱. مقدمه: معمای تداوم در زاگرس مرکزی

زاگرس مرکزی، به ویژه مثلث جغرافیایی گیلانغرب، اسلام‌آباد غرب و کرمانشاه، همواره در طبقه‌بندی‌های زبانی کلاسیک به عنوان منطقه‌ای «بینابینی» بین قلمروهای کردی و لری معرفی شده است. اما آیا این موقعیت، نشانه اختلاط و گسست است یا نشانه پایداری و حفظ یک هسته کهن؟ این مقاله با نقد انگاره «حاشیه‌بودن»، فرضیه «مرکزیت و تداوم» را مطرح می‌سازد. پرسش اصلی آن است: آیا شواهد باستان‌شناختی از تداوم استقرار انسانی و شواهد زبان‌شناختی از حفظ ویژگی‌های کهن در گویش کلهری، دو روی یک سکه واحد از تاریخ پیوسته یک آشیان تمدنی هستند؟

۲. مبانی نظری: مفهوم «آشیان تمدنی» (Civilizational Niche)

در اینجا از مفهوم بوم‌شناختی «آشیان» (نیچ) بهره گرفته و آن را به حوزه تمدن تعمیم می‌دهیم. یک «آشیان تمدنی» به جغرافیایی اطلاق می‌شود که:
۱. از پایداری زیست‌محیطی (منابع آب، خاک، پناهگاه) برخوردار است.
۲. امکان توالی استقراری کامل از دوران پیشاتاریخ تا عصر حاضر را بدون گسست کلان فراهم کرده است.
۳. در نتیجه، موفق به تولید و حفظ پیوسته یک میراث فرهنگی-زبانی منحصربه‌فرد شده است.
این چارچوب، منطقه مورد مطالعه را نه یک گذرگاه، بلکه یک گهواره پایدار تمدن‌ساز تفسیر می‌کند.

۳. شواهد باستان‌شناختی: توالی بی‌گسست از پارینه‌سنگی تا امروز

دوران تاریخیمحوطه شاخص در منطقهقدمت تخمینیکاربری/ویژگی
پارینه‌سنگی میانیمحوطه کشف تبر سنگی (گیلانغرب)۱۲۵,۰۰۰ سال پیششواهد نخستین سکونت انسان‌های کهن
نوسنگی و مس‌سنگیتپه باستانی قلا (مرکز گیلانغرب)هزاره‌های ۶ تا ۴ ق.مسکونتگاه دایمی، انبار غلات
عصر آهن و دوره مادطاق فرهاد (کوهستان‌های گیلانغرب)حدود ۲۷۰۰ ق.م – دوره مادگوردخمه حکومتی یا آیینی
دوره اشکانی و ساسانیآتشکده حسن زوردار (شمال غرب گیلانغرب)دوره اشکانی تا ساسانیمحوطه آیینی، سپس کارگاه ذوب فلز
دوره اسلامی تا معاصرتوالی استقرار در تپه قلاتا دوره قاجارتداوم سکونت و تغییرات کاربری

تحلیل:

سخن مسعود گلزاری مبنی بر وجود آثار «از همه ادوار تاریخ» در کرمانشاه، با این کشفیات به اوج اعتبار می‌رسد. این توالی کامل و متمرکز، بی‌نظیر در ایران است. تغییر کاربری آتشکده حسن زوردار به کارگاه ذوب، نمونه بارز انعطاف بدون گسست است. این تداوم، شرط لازم برای شکل‌گیری و حفظ یک سامانه زبانی پایدار و محافظه‌کار است.

۴. شواهد زبان‌شناختی: کلهری به مثابه حافظه کهن

جدول مقایسه‌ای افعال در زبان‌های ایرانی (ویرایش نهایی)

فعل (معنی)کردی(کلهُری)لُری (بختیاری)کردی (سورانی)فارسی نوریشهٔ ایرانی باستانتحلیل کلهُری
دیدندی (dī)دین / hədinدیتن (dîtin)دیدن*dai-کوتاه‌ترین شکل، حفظ مستقیم ریشه
بردنبَرد (bard)بُردنبردن (bardin)بردن*bar-شکل بسیط بن ماضی کهن
گفتنوَت (wat)گوتنگوتن (gutin)گفتن*waθ-حفظ «و» آغازین کهن
بستنبسآن (besā̊n)بَسّنبستن (bestin)بستن*band-حفظ بن مضارع کهن *bainda- با پایانه مصدری «-آن»
سوختنسِزیآ (seziā)سووتنسووتن (sūtin)سوختن*sauč-حفظ همخوان «ز» از *č کهن (صورت مصدری)
گرفتنگِرت (gert)گرتنگرتن (girtin)گرفتن*grab-کوتاه‌شدگی با حفظ ساختمان
خوردنخوآردن (xwārdan)خُردنخواردن (xwardin)خوردن*xar-حفظ خوشهٔ «خو» (xw-) با پایانه مصدری «-دن»
ماندنمَنن (manan)ماندن / موننمان (mān)ماندن*mān-صورت فشرده و کهن با ساختار بسیط
آمدنهآتن (hātan)اَمِن / هَتنهاتن (hatin)آمدن*ā-gam-شکل هم‌ریشه با کردی، حفظ صورت کهن
خوابیدنخَفتن (xaftan)خُفتنخەوتن (xewtin)خوابیدن*xwap-شکل بسیط و کهن «خفتن»
نشستننیشت (nīšt)نیشتننیشتن (nîştin)نشستن*niš-ثبات آوایی بالا
کردنکَرد (kard)کَردنکردِن (kirdin)کردن*kar-سادگی و نزدیکی به ریشه

تحلیل نهایی جدول و پیوند با تداوم باستان‌شناختی:

این جدول به وضوح یک الگوی نظام‌مند را نشان می‌دهد: در تقریباً تمامی موارد، صورت کلهُری یا کوتاه‌تر است، یا واج کهن‌تری را حفظ کرده، یا نزدیک‌تر به ریشهٔ بازسازی‌شدهٔ ایرانی باستان است. این الگو تصادفی نیست و نشان می‌دهد کلهُری در یک زیست‌بوم زبانی محافظه‌کار تکامل یافته است.

این محافظه‌کاری زبانی، هم‌ارز مستقیم تداوم استقراری است که باستان‌شناسی منطقه اثبات می‌کند:

  • تپه قلا: نشان‌دهنده تداوم سکونت از نوسنگی.
  • تبر ۱۲۵ هزارساله: نشان‌دهنده عمق باورنکردنی این تداوم.
  • آتشکده حسن زوردار: نشان‌دهنده تداوم و انعطاف کاربری یک مکان.

نتیجه:

جامعه‌ای که برای ده‌ها هزار سال در یک جغرافیای پایدار (دشت گیلانغرب و پیرامون) زندگی کرده، تحت فشارهای ناشی از مهاجرت یا جایگزینی گسترده قرار نگرفته است. در چنین شرایطی، زبان نیز به عنوان هسته هویت جمعی، تمایل شدیدی به حفظ ژرف‌ساخت کهن خود از خود نشان می‌دهد. بنابراین، زبان کلهری بازتاب مستقیم و زنده آن تداوم باستان‌شناختی است. این زبان، “سنگ نوشته زنده”ای است که تاریخ منطقه را نه با خط، بلکه با واج‌ها و ساختارهای کهن خود حکاکی کرده است.

بررسی افعال پایه در گویش کلهری در مقایسه با فارسی معیار، لری و کردی، الگوی نظام‌مندی را نشان می‌دهد: کلهری همواره کهن‌ترین، کوتاه‌ترین و نزدیک‌ترین شکل به ریشه ایرانی باستان را حفظ کرده است.

این الگو تصادفی نیست. این ویژگی‌ها، کلهری را نه به عنوان وام‌گیرنده، بلکه به عنوان حامل و احتمالاً دهنده کهن‌الگوهای زبانی به گویش‌های همسایه معرفی می‌کند. سادگی و کوتاهی، نشانه‌های کلاسیک قدمت و محافظه‌کاری زبانی در یک زیست‌بوم پایدار هستند.

۵. تلفیق و نتیجه‌گیری: زبانی که زمین به آن سخن می‌گوید

۱. زمین پایدار می‌ماند: جغرافیای دشت، کوه و سرآب گیلانغرب برای ۱۲۵ هزار سال میزبان انسان بوده است.
۲. انسان پیوسته می‌ماند: جامعه در این آشیان، با انطباق هوشمند (تغییر کشاورزی به آیین، آیین به صنعت)، هویت جمعی پیوسته‌ای را حفظ کرده است.
۳. زبان، هسته هویت را رمزگذاری می‌کند: در این شرایط، زبان به عنوان اصلی‌ترین حامل هویت، ژرف‌ساخت خود (دستور، واژگان پایه) را با حداقل تغییر حفظ می‌کند تا پیوستگی تاریخی و انسجام اجتماعی را تضمین کند. کلهری همان کارکرد اجتماعی را داشته که تپه قلا به عنوان نماد فیزیکی تداوم داشته است.

بنابراین، زبان کلهری فسیل زنده نیست، بلکه ارگانیسم زنده‌ای است که تاریخ زیست‌بوم خود را در حافظه ژنتیکی خویش حمل می‌کند. مطالعه این گویش، پنجره‌ای به تاریخ شناختی، اجتماعی و اقتصادی یکی از پایدارترین آشیان‌های تمدنی غرب آسیا می‌گشاید.

پژوهش و گردآوری: یونس پرویز

بخشی از مجموعه پژوهشی «تاریخ و فرهنگ ایل کلهر»

درخت بلوط در ایران و اهمیت آن 0

درخت بلوط در ایران و اهمیت آن

درخت بلوط در ایران و اهمیت آن

۱. مقدمه

درخت بلوط (Quercus) یکی از مهم‌ترین و قدیمی‌ترین گونه‌های درختی ایران است که به‌ویژه در ارتفاعات زاگرس گسترده‌یافته است. این درخت نه‌تنها از نظر اقتصادی و زیست‌محیطی اهمیت دارد، بلکه در فرهنگ و تاریخ مناطق زاگرس نیز جایگاه ویژه‌ای داشته است. جنگل‌های بلوط ایران تقریباً نیمی از جنگل‌های طبیعی کشور را تشکیل می‌دهند و به‌عنوان ذخیره‌گاه‌های ژنتیکی و اکوسیستمی ارزشمند محسوب می‌شوند.

۲. گونه‌های بلوط در ایران

در ایران، سه گونه اصلی بلوط یافت می‌شود که هر یک ویژگی‌ها و پراکندگی خاص خود را دارند:

بلوط زاگرس (Quercus brantii)

· پراکندگی: مناطق زاگرس از کرمانشاه تا خوزستان و لرستان، به‌ویژه در مناطق مانند گیلانغرب.
· ویژگی‌ها: برگ‌های دندانه‌دار، چوب سخت و مقاوم، رشد متوسط.
· اهمیت: دارای بیشترین حجم و تراکم در میان جنگل‌های بلوط ایران.

بلوط ارمنی یا بلوط مازو (Quercus infectoria)

· پراکندگی: شمال غرب ایران.
· ویژگی‌ها: همیشه‌سبز، برگ‌های کوچک، میوه ریز.
· کاربرد: استفاده دارویی و در صنایع دباغی (تولید مازو).

بلوط ایرانی یا اُوری (Quercus macranthera)

· پراکندگی: ارتفاعات شمال غرب و رشته‌کوه البرز.
· ویژگی‌ها: برگ‌های بزرگ و خشن، چوب با کیفیت.
· اهمیت: تأمین چوب و تثبیت خاک در مناطق کوهستانی مرتفع.

۳. زیستگاه و شرایط محیطی

· ارتفاع: ۱۰۰۰ تا ۲۵۰۰ متر از سطح دریا.
· خاک: خاک‌های آهکی، سنگلاخی و نسبتاً خشک.
· نور و آب: نیاز به نور مستقیم خورشید و دارای مقاومت نسبی به کم‌آبی.
· اقلیم: سازگار با مناطق خشک و نیمه‌خشک، به‌ویژه اقلیم زاگرس.

۴. ویژگی‌های گیاهی

· ارتفاع درخت: معمولاً بین ۱۰ تا ۲۰ متر و در مواردی تا ۳۰ متر.
· قطر تنه: معمولاً ۵۰ تا ۱۲۰ سانتی‌متر و در درختان کهنسال بیش از ۱.۵ متر.
· عمر: بسیاری از درختان ۲۰۰ تا ۴۰۰ سال و برخی نمونه‌ها بیش از ۶۰۰ سال عمر دارند.
· برگ: ساده، با حاشیه‌ای دندانه‌دار یا شکافته.
· میوه: بلوط (دانه‌ای سخت با کلاهک مشخص).
· پوست: ضخیم و مقاوم در برابر عوامل طبیعی مانند آفات و آتش.

۵. پراکندگی و حجم درختان

جنگل‌های بلوط ایران بیشترین تراکم را در استان کرمانشاه و به‌ویژه در شهرستان‌های غربی آن مانند گیلانغرب و سرپل ذهاب دارند. پس از آن، مناطق استان‌های ایلام و لرستان بیشترین حجم را دارا هستند. وسعت جنگل‌های بلوط زاگرس حدود ۵ تا ۷ میلیون هکتار برآورد می‌شود که نیمی از جنگل‌های طبیعی ایران را شامل می‌شود.

۶. کاربردهای اقتصادی و زیست‌محیطی

· چوب: بسیار سخت و مقاوم؛ کاربرد در مبلمان، صنایع چوبی، تولید الوار و ساخت‌وساز.
· خوراک دام: میوه بلوط به‌عنوان غذایی مهم برای دام (به‌ویژه گوسفند و بز) در فصل زمستان استفاده می‌شود.
· محیط زیست:
· جلوگیری از فرسایش خاک و تثبیت شیب‌های کوهستانی.
· ایجاد زیست‌گاه برای جانوران وحشی و پرندگان.
· استفاده دارویی و سنتی: پوست و میوه برخی گونه‌ها در داروسازی سنتی و صنعت دباغی کاربرد دارند.

۷. ارزش فرهنگی و تاریخی

بلوط زاگرس در فرهنگ محلی نماد استقامت، طول عمر و پایداری است. در زندگی عشایر و جوامع محلی این مناطق، جنگل‌های بلوط نقش مهمی در تأمین خوراک، چوب و معیشت داشته‌اند. این درختان از دیرباز جزئی جدایی‌ناپذیر از هویت طبیعی و فرهنگی منطقه به شمار می‌روند.

۸. نتیجه‌گیری

درخت بلوط ایران، به‌ویژه گونه زاگرسی آن، تنها یک منبع اقتصادی و زیست‌محیطی مهم نیست، بلکه بخشی عمیقاً ریشه‌دار در فرهنگ و تاریخ مناطق غربی ایران است. حفاظت و مدیریت پایدار این جنگل‌های باارزش، برای حفظ تنوع زیستی، مقابله با فرسایش خاک و تداوم زندگی جوامع محلی از اهمیتی حیاتی برخوردار است.

پژوهش و گرد آورنده ؛یونس پرویز

اسب کردی – نماد پنج‌هزارسالهٔ یک تمدن 0

اسب کردی – نماد پنج‌هزارسالهٔ یک تمدن


پیش‌درآمد: اسب، هم‌سفر تاریخ

پژوهشگر؛ یونس پرویز

در گسترهٔ کوهستان‌های سرسخت زاگرس، هیچ موجودی همچون اسب با تاریخ و هستی مردمان این سامان درنیامیخته است. اسب کردی — که در زبان بومی اَسپ (Esp) خوانده می‌شود — تنها یک حیوان بارکش یا وسیلهٔ جابه‌جایی نیست؛ او همراه کوچ، هم‌پای جنگ، محور آیین و نماد زندهٔ استقامت، زیبایی و شرافت تمدنی است که ریشه در سپیده‌دم تاریخ ایران دارد.
این فصل به بررسی جایگاه این موجود اصیل به‌عنوان میراث زندهٔ ژنتیکی–فرهنگی می‌پردازد؛ موجودی که پنج هزار سال زیست در زاگرس را بر پیکر خود حکاکی کرده است.


۱. چهرهٔ اسب کردی: تلفیق زیبایی و کارآمدی

ویژگی‌های ظاهری و رفتاری اسب کردی او را سازگارترین موجود با جغرافیای زاگرس کرده است:

ویژگیتوضیحکارکرد در کوهستان
جثهٔ متوسط تا کمی کوچک، عضلانیبدنی فشرده و چابکحرکت ایمن در مسیرهای سنگلاخ و شیب‌های تند
سینهٔ فراخ و پردیسگنجایش زیاد شش‌هاتوان استقامت در ارتفاع و سرمای زاگرس
پاهای کوتاه‌تر و سم‌های بسیار سختساختاری مقاومتحمل سنگ‌های تیز، پایداری در ناهمواری
پشت کوتاه و قدرتمندبدنی مناسب حمل بارتوان بالا برای کوچ و جابه‌جایی آذوقه
خُلق هوشیار، مطیع و باارادهواکنش سریع و هوشمندهمکاری بی‌درنگ با سوار در جنگ و خطر

این ترکیب شگفت‌انگیز حاصل هزاران سال گزینش طبیعی و تجربهٔ عملی دامداران و کوچ‌روان زاگرس است.


۲. پیشینهٔ تاریخی: از سنگ‌نگاره‌ها تا دربار ماد

شواهد متنی و باستان‌شناختی حضور کهن اسب را در زاگرس تأیید می‌کند:

  • سنگ‌نگاره‌های زاگرس: در بسیاری از نقوش صخره‌ای کرمانشاه، اسب‌هایی دیده می‌شود که از نظر جثه و آرایش بدنی شبیه اسب کردی امروزند.
  • دوران ماد: مادها یکی از نخستین حکومت‌های سوارکار ایران بودند. چابکی و مقاومت اسب‌های زاگرس پایهٔ اصلی سواره‌نظام ماد را تشکیل می‌داد؛ نیرویی که بعدها الگوی هخامنشیان شد.
  • منابع یونانی: مورخانی چون هرودوت از سوارکاران مادی یاد کرده‌اند که بر اسب‌های کوچک‌جثه اما بسیار پرطاقت و سریع سوار می‌شدند.

۳. نقش اسب در چرخهٔ زندگی ایل کلهُر

در زندگی سنتی کلهُر، اسب یکی از ستون‌های حیات اجتماعی، اقتصادی و نظامی بوده است:

حیطهنقش اسبتوضیح
کوچ (رَو / روَن)مهم‌ترین وسیلهٔ حملبدون اسب، کوچ هزاران رأس دام در کوهستان غیرممکن بود.
جنگ و دفاع (سِوآر)همراه رزمسوارکاران کلهر—«سِوارَیل کلهر»—به مهارت در تیراندازی از پشت اسب مشهور بودند.
اقتصاد و معیشتسرمایهٔ اصلیارزش یک اسب اصیل گاه برابر چندین رأس گوسفند بود.
آیین‌ها و مراسمعنصر محوریدر تشییع، اسب فرد درگذشته با کَتَل سیاه پوشانده می‌شد؛ در جشن‌ها نیز جایگاهی ویژه داشت.

۴. واژه‌شناسی و نمادشناسی: اسب در زبان و اسطوره

زبان و فرهنگ فولکلور کلهری اهمیت اسب را آشکار می‌کنند:

واژگان اختصاصی در گویش کلهری:

  • مآیین (Mayn): مادیان
  • اَسپ (Esp): اسب نر
  • کُری (Kùre): کره‌اسب
  • نو مآ (Nŵma): مادیان جوان

نمادشناسی:
اسب در باورهای بومی نماد آزادگی، وفاداری، شرافت و قدرتِ رام‌شده است. در داستان‌های محلی، قهرمانان غالباً بر اسب‌هایی سوارند که گویی با صاحب خود هم‌زبان‌اند.


۵. جایگاه اسب کردی در کنار نژادهای دیگر ایران

نژادزیستگاهویژگیتفاوت با اسب کردی
کردیزاگرس میانی (کلهُر، اورامان…)مقاوم، همه‌کاره، چابکسازگار با کوهستان، مناسب‌ترین برای سختی‌های زاگرس
ترکمندشت‌های شمال‌شرقسرعت و قد بلندمناسب دشت‌های باز؛ نه برای کوهستان
عربجنوب و جنوب‌غربزیبایی و تحمل گرمامناسب مناطق خشک؛ کمتر سازگار با سرما و شیب‌های تند

این مقایسه نشان می‌دهد که اسب کردی نتیجهٔ مستقیم نیازهای زیستی مردم زاگرس و شرایط خشن آن است.


۶. تهدیدها و ضرورت پاسداری

امروزه این میراث کهن با خطرهای جدی روبه‌روست:

  • کاهش جمعیت به‌سبب جایگزینی وسایل نقلیه
  • اختلاط کنترل‌نشدهٔ نژادی
  • فراموشی دانش سنتی پرورش و تربیت اسب

حفظ این نژاد نیازمند برنامه‌ریزی علمی و احیای دانش بومی است.


۷. جمع‌بندی: اسب به مثابهٔ یک متن فرهنگی

اسب کردی تنها یک حیوان نیست؛ او یک متن فرهنگی است:

  • سندی تاریخی از پنج هزار سال زیست در زاگرس
  • شاهکاری از همکاری طبیعت و انسان
  • نمادی از هویت، مقاومت و آزادگی مردم کوهستان

پاسداری از این نژاد، پاسداری از یکی از کهن‌ترین فصل‌های مشترک تاریخ انسان و طبیعت در ایران است. اسب کردی—همچنان که بار تاریخ را بر پشت کشیده—اکنون حامل مسئولیت انتقال این میراث به آینده است.


پژوهش و گردآوری: یونس پرویز
بخشی از پروژۀ «از کلهر تا ماد»

سَروین (sărün) – نماد هویت 0

سَروین (sărün) – نماد هویت


سَروین (sărün) – نماد هویت، جایگاه و تمدن زنان کلهر

پژوهش و گردآوری: یونس پرویز
بخشی از پروژه: «از کلهر تا ماد»


۱. هویت و اهمیت سَروین

سَروین (تلفظ کلهری: Saruen) یک سربند سنتی و نمادین است که بخشی جدایی‌ناپذیر از پوشش و هویت زنان ایل کلهر محسوب می‌شود. این پوشش تنها یک اکسسوری تزئینی نیست؛ بلکه سندی اجتماعی و فرهنگی است که جایگاه، سن و موقعیت خانوادگی زن را در ساختار ایلیاتی مشخص می‌کند.


۲. ظاهر و تزئینات

سروین پرنقش و نگار یک زن میانسال کلهری (سارا ژن) در مراسم عروسی

سروین پرنقش و نگار یک زن میانسال کلهری (سارا ژن) در مراسم عروسی

جنس و رنگ:

  • سَروین معمولاً از ابریشم مرغوب و به رنگ‌های تیره مانند مشکی، سرمه‌ای یا آبی سیر ساخته می‌شود.
  • در مراسم شادی، پیراهن بلند (زو / زبون) می‌تواند رنگ‌های روشن و تیره داشته باشد و معمولاً بیش از ۱۰ رنگ مختلف دارد.
  • در مراسم سوگواری، پیراهن بلند ساده و بدون نقش و نگار است و رنگ آن عمدتاً تیره است.

نقوش و تزئینات:

  • طرح‌های طلایی شامل گل‌های برجسته و نقش‌های هندسی
  • گاهی سکه‌های طلایی کوچک

هماهنگی با لباس:

  • سَروین معمولاً همراه با کت (خفتان / سخمه) و پیراهن بلند (زو / زبون) به عنوان یک مجموعه کامل پوشیده می‌شود.

۳. کاربرد اجتماعی

سَروین معنای متفاوتی بسته به مناسبت دارد و در مناسبات اجتماعی، سلسله مراتب و موقعیت زن را نشان می‌دهد:

مراسم شادی:


سَروین با نقش‌های طلایی، پیراهن بلند (زو / زبون) رنگارنگ و کت (خفتان / سخمه) تزئین‌شده، نماد سرزندگی و افتخار است. زنان با جایگاه اجتماعی بالا، میانسالان بلندقامت و محترم این پوشش را می‌پوشند.

سروین، نماد احترام و اقتدار در ایل کلهر


مراسم سوگواری:

مراسم سوگ کلهری و نقش «مور»


پوشش محافظه‌ کارانه، سَروین ساده، پیراهن بلند بدون نقش و رنگ تیره، نماد تسلیت و احترام است. زنان مسن‌تر و میانسال هدایت‌کننده عواطف جمعی، این پوشش را می‌پوشند.

۴. سلسله مراتب اجتماعی زنان

سَروین به عنوان یک کد بصری، جایگاه زنان در جامعه کلهر را مشخص می‌کند:

  • دختران جوان: سَروین‌های کوچک‌تر با تزئینات محدود
  • زنان میانسال با جایگاه اجتماعی (سارا ژن): بزرگ‌ترین و پرنقش‌ونگارترین سَروین‌ها، نماد احترام و اقتدار
  • زنان سالخورده (کلانتر ژن): پوشش آنان در مراسم سوگ، نشان‌دهنده خرد، تجربه و مسئولیت هدایت عواطف جمعی است

۵. ریشه‌های تاریخی و جغرافیایی

  • ریشه در تمدن ماد: طراحی و شکوه سَروین ادامه‌دهنده سنت‌های پوشاک در تمدن کهن ماد است که خاستگاه آن منطقه زاگرس (حوزه کلهر) بوده است.
  • هویت جغرافیایی منحصربه‌فرد: دقت و جزئیات سَروین، به طور خاص به منطقه کلهر و گیلانغرب تعلق دارد. اگرچه پوشش‌هایی مشابه سَروین در دیگر مناطق کُردنشین و حتی در بین مردم لر هم دیده می‌شود، اما هیچ‌کدام کیفیت، نقش‌ها و معناگذاری دقیق اجتماعی سَروین کلهری را ندارند.

۶. جمع‌بندی: سَروین، نماد زنده هویت

سَروین را می‌توان به عنوان یک سامانه نمادین پویا تعریف کرد که در آن:

  • هویت فردی (جایگاه زن) و هویت جمعی (تعلق به ایل کلهر) به هم گره می‌خورد
  • تاریخ (ریشه‌های ماد) در اکنون (پوشش امروزی) جریان دارد
  • جامعه‌شناسی (سلسله مراتب) در هنر (نقوش و رنگ‌ها) متجلی می‌شود

گرچه پوشش‌هایی شبیه به سَروین در دیگر مناطق کُردنشین دیده می‌شود، اما سَروین کلهری با دقت نقش‌ها، رنگ‌ها و معناگذاری اجتماعی خاص خود، نماد زنده هویت و تمدن زنان این ایل است. این پوشش میراثی زنده است که از دنیای عشایری تا جامعه معاصر، جایگاه خود را حفظ کرده و همچنان به عنوان نماد باشکوه هویت زنان کلهر می‌درخشد.


منبع: تلفیق دانش بومی و پژوهش‌های میدانی مجموعه «از کلهر تا ماد»
پژوهش و گردآوری: یونس پرویز

فصل هشتم: سقوط ماد و آغاز پارس هخامنشی 0

فصل هشتم: سقوط ماد و آغاز پارس هخامنشی

سقوط ماد و آغاز پارس هخامنشی

داریوش هخامنشی نخستین فردی بود که خود را از «تبار شاهان» خواند و با همین ادعا، شالوده‌ی مفهومیِ هخامنشی را بنیان گذاشت. اگر اصل سازمان‌دهی حکومت ایرانِ آغاز هخامنشی را بر پایهٔ روایت‌های موجود و متن کتیبهٔ بیستون بسنجیم، دو دوره‌ی جداگانه آشکار می‌شود:

دورهٔ مادها: با چهار شاهِ شناخته شده و یک شاهِ «دروغین» که خود داریوش آن را «مغِ دروغگو» می‌نامد.

دورهٔ پارس‌ها پیش از داریوش: با دو شاه و یک شاهِ «دروغین» که داریوش پیش از خود معرفی می‌کند؛ همان روایتِ مبهم و مهندسی‌شده‌ای که مورخان آن را تبارسازی برای مشروعیت می‌دانند.

این «مهندسیِ تبار» چند هدف روشن داشت.ساختن مشروعیت برای خود داریوشپیوند دادن ظاهریِ او به کورش

توضیح دادن تناقض بزرگِ مربوط به کمبوجیه و بردیا . حذف کامل نقش واقعی مادها و شاهان ماد از حافظه تاریخ

درک معنای دقیق روایت بیستون کلید حل این تناقض‌هاست.

تمام مورخان متفق‌القول‌اند که در یک دوره‌ی کوتاه، احتمالاً دو تا سه سال، بردیا — یا به تعبیر داریوش، «مغِ دروغین» — بر سراسر ایران حکومت کرد و همهٔ ساتراپی‌ها او را پذیرفته بودند. اگر شورشی در کار بود، آن شورش بر چه کسی بوده است؟ وقتی تمام حکومت‌ها او را به‌عنوان شاه پذیرفته بودند، پس «بر چه قدرتی» شوریده بود؟

نکتهٔ مهم‌تر این است:


خود داریوش در کتیبهٔ بیستون می‌گوید:

«بردیا شورید و شاهی را غصب کرد»

«از ماد و پارس هیچ‌کس جرأت نکرد با او مقابله کند»

«من به یاری اهورامزدا و با ترفندی که به کار بستم، او را کشتم»

«پس از آن، مادیانی که طرفدارش بودند نیز کشته شدند»

«به لیدیه رفتم؛ شاه لیدیه گریخت؛ سپاهش را بسیار زدم»

«به بابل رفتم؛ شاه لیدیه ،شاه بابل را زدم؛ چشم درآوردم، گوش بریدم، زبان بریدم و آنان را بر دروازه آویختم»

«بسیاری را به آب انداختم»

«سپس سک‌ها و پارت‌ها را نیز بسیار زدم»

«به لطف اهورامزدا، همهٔ کشورها زیر فرمان من آمدند و آنچه من گفتم کردند»

این اعترافات خود داریوش نشان می‌دهد که او:

بدون هیچ نسب و پیوند روشن با خاندان کورش بزرگ. مجبور بود هویتی تازه برای خود بسازدو برای این کار، از میان شاهان خاندان کورش، دو شاه را برگزید:


کورش و کمبوجیه.

سپس بردیایی «دروغین» را نیز وارد داستان کرد تا روایت را کامل کند.

به این ترتیب بود که هخامنشی با محوریت پارس آغاز شد و نام ماد — که نخستین بنیان‌گذار حکومت باستانی ایران بود — به تدریج حذف شد؛ جز چند متن پراکنده و ناقص که همچون تیریرهایی کم‌رنگ از گذشته‌ی باشکوه ماد باقی ماند.

پژوهشگر : یونس پرویز

فصل هفتم: بَردیا —  واپسین نگهبان میراث ماد 0

فصل هفتم: بَردیا — واپسین نگهبان میراث ماد

شاه دادگر: واپسین نگهبان میراث ماد

پژوهش و گردآوری: یونس پرویز

۱. مقدمه: جوانی که همهٔ ماد پشت او ایستاد

بردیا، فرزند کورش و نوهٔ ماندانا، یکی از محبوب‌ترین چهره‌های تاریخ ماد است.
تقریباً تمامی مورخان — حتی آنانی که از بیرون این سرزمین می‌نوشتند — قبول دارند که تمام حکومت‌های زیر نفوذ ماد، بلافاصله پس از مرگ کمبوجیه، بردیا را به‌عنوان شاه قانونی پذیرفتند و او را «شاه ماد» خواندند.

تبار ماد از طریق ماندانا

تبار پارس از طریق کورش بزرگ

همین پیوند ماد–پارس بود که در نهایت منجر به بزرگ‌ترین بحران قدرت در تاریخ باستان شد..

بردیا در جوانی به‌سبب دادگری، نرم‌خویی، مردم‌داری و بخشش شناخته می‌شد؛ صفاتی که محبوبیت او را در سراسر ماد تثبیت کرد.

۲. نخستین اقدام بزرگ: فرمان ادامه شاید کتیبه بیستون

از شاهی بردیا زمان زیادی باقی نماند، اما همان فرصت کوتاه کافی بود تا کاری کند که تا امروز بر سنگ باقی بماند:
فرمان ادامه کتیبهٔ بیستون. وهمین خشم اشراف پارس را برآورد ماد قالب بر تمدن باستان و انیگزیزه قتل بردیا.این کتیبه نه‌فقط یک سند حکومتی، بلکه بیانیه‌ای برای بازسازی حافظهٔ تاریخی و هویت ماد بود.

بردیا با این کار:

ریشهٔ شاهان ماد را دوباره زنده کرد.نمادهای آنان را در صخره‌ها حک نمودو فرّه (یا فرّه‌ور) زردشتی را به‌عنوان مهر مشروعیت شاهی نشان داداین کتیبه، شجرهٔ تصویری و نمادین پادشاهان ماد است؛ بازخوانی تاریخی یک تمدن.

۳. سه نماد بزرگ در بیستون: بازخوانی شجرهٔ پادشاهان ماد

بخش بالایی بیستون، سه نماد مشخص از سه شاه ماد را رسم شده دارد؛ سه چهره‌ای که ستون‌های اصلی دولت ماد به‌شمار می‌رفتند.

۱) فرورتیش – بنیادگذار رسمی دولت ماد

نقش نخست، در زیر پای شاه ایستاده و در حالت اسارت تصویر شده است.این تصویر با روایت‌های زردشتی و زبان‌شناسی نام او همخوان است:

«فَرَوَرتِن» = نیروی برانگیزاننده، فرّهٔ شاهی

او نخستین شاهی است که ساختار رسمی دولت ماد را پدید آورد.این نقش، نشان می‌دهد که پایهٔ مشروعیت ماد از فرورتیش آغاز شد.

۲) هوخشتره – شهریار نشانه‌گیر

نقش دوم، مردی با کمان بلند است.
واژهٔ «هو‌خش‌تره» (Haxāštra) در زبان ایرانی کهن یعنی:نشانه‌گیر دقیق.شهریار چیره‌ دست.

او بود که با حمله به آشور، امپراتوری آشور را نابود کرد و گسترهٔ ماد را به اوج رساند.
این نماد به‌روشنی نشان می‌دهد که جایگاه هوخشتره را در اوج قدرت ماد می‌دانست.

۳) استیاگ – نیزه‌دار بزرگ

نقش سوم، مردی با نیزهٔ کشیده و جنگی است.
این نماد آشکار استیاگ است — شاهی که در جوانی‌اش به مهارت شگفت‌انگیز در نیزه‌افکنی شهرت داشت.
استیاگ از خاندان شاهی ماد بود و قدرت نظامی‌اش در جنگ‌ها مثال‌زدنی بود.

این سه نماد، زنجیرهٔ پیوستهٔ شاهی ماد را می‌سازند:
فرورتیش → هوخشتره → استیاگ

۴. سه نقش حذف‌شده: کورش، کمبوجیه و بردیا

در سنت شاهی ماد و، هر شاهی نقش و سنگ‌نگارهٔ خود را درکنار نقش شاهان پیشین قرار می‌داد تا تبار و مشروعیت ادامه یابد.
پس از استیاگ، باید سه نقش دیگر اضافه می‌شد:

کورش بزرگ = جهان‌گشا

کمبوجیه = نماد خشم و قدرت

بردیا = شاه دادگر و بخشنده

اما این سه نقش نیستند. دلیلش روشن است: داریوش پس از قتل بردیا، این بخش را یا تخریب کرد یا ناتمام رها نمود.

چرا؟چون داریوش:کورش بزرگ و کمبوجیه را از تبار خود معرفی کردو بردیا را “مغِ دروغین” خواند

تا تاریخ را از آن خود و خاندانش بازنویسی کند. این حذف نمادین، بخشی از مهندسی تاریخ بود؛ تلاشی برای محو شاهی بردیا و قطع میراث ماد.

۵. افسانهٔ «بردیای دروغین» و تناقض بزرگ تاریخ

داریوش در بیستون می‌نویسد:

«بردیا، پسر کورش، پیش از من کشته شده بود. آن‌که پادشاهی کرد، مغِ دروغگو بود.»

اما این ادعا با هیچ عقل و هیچ ساختار خانوادگی ماد سازگار نیست.

اگر او دروغین بود:

چرا تمام ماد او را پذیرفت؟ چرا خواهرش اتوسا او را نشناخت؟ چرا دخترش ارتَمیس / پارمیس به پدرش شک نکرد؟ پذیرش سراسری او تنها یک حقیقت را تأیید می‌کند: او خودِ بردیا بود — ولی‌عهد قانونی، محبوب، و شاه واقعی ماد.

۶. قتل بردیا: کودتای رسمیِ اشراف پارسی

پس از مرگ کمبوجیه، قدرت طبیعی به بردیا رسید.اما برای اشراف پارسی، این یعنی ماندن ماد در قدرت.
پس همراه شدند با داریوش و بردیا را مخفیانه کشتند او را «مغ دروغین» نامیدند و تاریخ را از نو نوشتند

این نقطه آغاز به‌قدرت‌رسیدن سلسلهٔ هخامنشی به روایت داریوش است، نه واقعیت تاریخی باستان

۷. تناقض نهایی:

ازدواج داریوش با دختران کورشاگر بردیا «غاصب» و «دروغگو» بود، چگونه شد که. داریوش با اتوسا، دختر کورش، ازدواج کرد؟ و ارتَمیس /پارمیس، دختر بردیا را نیز به همسری گرفت؟

چون کورش بزرگ و خاندان ماد آن‌چنان قدرتمند بودند که داریوش برای مشروعیت نیاز داشت خون خود را با آنها پیوند دهد. شاید یک ازدواج اجباری .

این ازدواج‌ها بزرگ‌ترین سند بر حقانیت بردیا و دروغ‌ بودن روایت داریوش هستند.

۸. مرگ بردیا و سقوط ماد

با کشته‌شدن بردیا، نه‌تنها یک شاه جوان، بلکه تمام نظام ماد سقوط کرد.از این نقطه به بعد. ماد از جایگاه شاهی به قلمرو تابع تبدیل شد.ساختارهای تاریخی بازنویسی شدند. و آغاز عصر پارس رقم خورد.

فصل هشتم: سقوط ماد و آغاز پارس هخامنشی

پژوهش و گردآوری: یونس پرویز

فصل ششم: کمبوجیه؛ شاه جنگاور 0

فصل ششم: کمبوجیه؛ شاه جنگاور

کمبوجیه؛ معمای ولی‌عهدی بردیا

پژوهش و گردآوری: یونس پرویز

۱. مقدمه

کمبوجیه، شاه ماد و جانشین کورش، شخصیتی تندخو و جنگ‌آور بود

اقدامات او بیشتر در حوزه گسترش قلمرو و سرکوب شورش‌ها دیده می‌شود

منابع مستقل درباره او اندک است و عمدتاً به شجره منتسب به داریوش و روایت‌های مورخان بیگانه محدود می‌شوند

۲. گسترش قلمرو

در دوران حکومت کمبوجیه، قلمرو ماد تا مصر گسترش یافت

او در جنگ‌ها مهارت و خشونت نظامی از خود نشان داد

در زمان بازگشت از جنگ‌ها، برخی منابع از جمله کتیبه منتصب به داریوش در بیستون از سرکوب شورش‌ها در ماد خبر می‌دهند و خود کشی او در راه بازگشت

۳. معمای ولی‌عهدی بردیا

بردیا برادر کمبوجیه و ولی‌عهد در پایتخت ماد بود

روایت‌های هردوت و دیگر کاتبان بیگانه مدعی‌اند که کمبوجیه بردیا را کشت، بدون آنکه کسی متوجه شود

سوال اساسی: چگونه کمبوجیه، با وجود سن بیشتر و نبود وارث مستقیم، توانست برادرش را حذف کند؟

در این زمان ماندانا (مادر بزرگ)، اتوسا (خواهر) و ارتمیس (دختر بردیا) حضور داشتند، اما هیچ توضیح مستقلی باقی نمانده که چطور چنین اتفاقی رخ داد

۴. پیامدها و بازتاب تاریخی

پس از مرگ کمبوجیه، روایت‌ها و تضادهای عظیم تاریخی شکل گرفت

مدت کوتاهی که بردیا قدرت داشت، هواداری قابل توجهی در میان مردم داشت

پس از این دوره، مهندسی تاریخ آغاز شد که تا امروز بازتاب آن دیده می‌شود

داریوش در کتیبه‌ها بیان می‌کند که کمبوجیه خودکشی کرده است، اما جزئیات واقعی و دقیق مشخص نیست

۵. جمع‌بندی فصل

کمبوجیه شخصیتی تندخو و جنگاور بود، که قلمرو ماد را تا مصر گسترش داد

حذف بردیا، ولی‌عهد و برادر، یکی از تضادهای تاریخی و اسرارآمیز ماد و باستان است

این فصل زمینه‌ای است برای تحلیل مهندسی تاریخ و بازنویسی روایت‌ها در دوران پس از کمبوجیه

پژوهش و گردآوری: یونس پرویز

کورش شاه ماد یا شاه پارس ،  آغازگر هخامنشیان؟ 0

کورش شاه ماد یا شاه پارس ، آغازگر هخامنشیان؟

از مجموعه: «از کلهر تا ماد؛ روایت نابودی یک فرهنگ»
پژوهشگر: یونس پرویز


۱. مقدمه: تبار و مشروعیت

“برخلاف روایت رایج، کورش بزرگ نه بنیانگذار سلسله‌ای جدید، که وارث مشروع و تدبیرگر شاهنشاهی ماد بود. این فصل مدارک این ادعا را واکاوی می‌کند.”

  • این رسمیت مقدمه اتفاقات بعدی و مشروعیت تاریخی او شد
  • کورش بزرگ، کورش کبیر،به‌عنوان شاهی عدل‌گستر شناخته می‌شود
  • هیچ کتیبه یا روایت مستقلی از اقدامات او باقی نمانده، اما بر اساس تحلیل مستقل، او شخصیتی بزرگ و عدل‌گستر بود

بر خلاف هردوت و داریوش که او را هخامنشی خواندند، کورش بزرگ هرگز خود را هخامنشی نمی‌نامید.
تنها در استوانه کورش که احتمالاً دست‌خورده است، خود را شاه انزان / انشان خوانده است، که گواهی بر هخامنشی بودن او نیست.


۲. رویکرد سیاسی و نظامی کورش

  • شاهی که با فتح به قدرت می‌رسد، طبیعی است که نام خاندان خود را پی‌ریزی کند، نه اینکه شاهی کوچکی را تحت نفوذ ماد به عنوان پشتوانه بخواند
  • با شکست دشمنان، معمولاً با رئوفت و مدارا رفتار می‌کرد
  • برخلاف روایت هردوت که او پدربزرگش استیاگ را با حمله نظامی حذف کرده است، این روایت تحریف‌آمیز است؛ با وجود مادرش ماندانا، آیا دختری اجازه می‌دهد به پدرش یورش برند؟

قلمرو و گسترش

  • قلمرو او شامل لیدیه، بابل و بسیاری از حکومت‌های محلی شد
  • اقدامات کورش بزرگ پایه‌ای برای تشکیل شاهنشاهی قدرتمند باستانی بود

نماد هورامَزدا در قزقاپان

پادشاهی ماد - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

در آرامگاه قزقاپان، واقع در سلیمانیه ، یکی از این نمادهای باستانی دیده می‌شود:
هورامَزدا با چهار بال و «بَرِسَم» در دست.


این نگاره، از دوران ماده برجای مانده و یکی از قدیمی ترین تصاویر خدای آسمان، روشنایی و دادگری در سنت های ایرانی است. نمادی که بعدها در دوره هخامنشی بازتولید شد، نه خلق ابتدایی از سوی آنان.

۳. نقش کتیبه بیستون و نقش‌های برجسته

کتیبه بیستون، نمادی از سه شاه پیش از کورش بزرگ است:

فرورتیش → خرد، دانایی و قدرت («دست بر درگاه»)

هوخشتره → شاه نیک و نشانه‌گیر («کمان در دست»)

استیاگ / استیاق → نیزه‌انداز ماهر و دلیر در جنگ («نیزه در دست»)

سه نقش برجسته دیگر ؟

در باور پژوهشگر مستقل، سه نقش برجسته دیگر می‌توانند شامل کورش بزرگ، کمبوجیه و بردیا باشند که احتمالاً پاک شده‌اند.

این نمادها پیوند تاریخی کورش بزرگ با شاهان ماد را نشان می‌دهند و مشروعیت و استمرار حکومت مادها را به نسل بعد منتقل می‌کنند.


۴. پرسش تحلیلی و بخش‌های خالی کتیبه

  • چرا بخش‌های بزرگی از کتیبه بیستون صاف و خالی است؟
  • آیا حذف احتمالی نام و نقش کورش و جانشینان او در کتیبه، برای بازنویسی تاریخ و مشروعیت سلسله‌های بعدی بوده است؟

این پرسش‌ها در بخش‌های بعدی پژوهش «از کلهر تا ماد» تحلیل و بررسی خواهند شد.

از مجموعه: «از کلهر تا ماد؛ روایت نابودی یک فرهنگ»
پژوهشگر: یونس پرویز

فصل چهارم: استیاگ؛ نیزه‌انداز و شاه دلیر ماد 0

فصل چهارم: استیاگ؛ نیزه‌انداز و شاه دلیر ماد

از مجموعه: «از کلهر تا ماد؛ روایت نابودی یک فرهنگ»
پژوهشگر: یونس پرویز


۱. مقدمه: عنوان و معنا

نام استیاگ / استیاق به معنای «نیزه‌انداز» است و عنوان شاهی ماد را نشان می‌دهد.

  • به قدرت رسیدن او در سنین میان‌سالی
  • دلیر در میدان نبرد و نقش کلیدی در حفظ نظم و امنیت ماد
  • دو دختر برجای گذاشت:
    • ماندانا / مندنا → در ماد
    • آمیتس → در لیدیه

این عنوان و اقدامات، پایه‌ای برای انتقال مشروعیت و قدرت به نسل بعدی بود و هویت ماد را در دوران انتقال قدرت تثبیت می‌کرد.


۲. روایت‌های تاریخی و تحریف‌ها

  • برخی منابع پس از استیاگ، نام و عنوان شاهان بعدی، مانند کورش، کمبوجیه و بردیا را بازنویسی کردند تا شروع سلسله بعدی مشروع جلوه کند
  • داستان‌های افسانه‌ای هردوت درباره خیانت فرمانده هارپاگ و شام با خوراندن گوشت پسر، اغراق‌آمیز و تحریف‌شده‌اند
  • واقعیت تاریخی: استیاگ پیر بود و نمی‌توانست حکومت ماد را بدون نظم و برنامه‌ریزی انتقال دهد؛ اقدامات او هوشمندانه و دلیرانه بود، نه نتیجه خیانت هارپاگ فرمانده دلیر مادی.

۳. استیاگ، ماندانا و انتقال قدرت

  • دوران استیاگ پیچیده و چندلایه بود: شامل شاهی کورش، نقش خاندان ماد و تلاش برخی برای بازنویسی تاریخ
  • ماندانا محور اصلی انتقال مشروعیت بود؛ کورش در اکباتان از طریق او پرورش یافت
  • انتقال قدرت، نه خیانت، بلکه تدبیر برای حفظ استمرار و مشروعیت حکومت ماد بود

۴. دستاوردها و اهمیت تاریخی

  • تثبیت حکومت ماد در دوران میان‌سالی و ایجاد نظم و امنیت
  • مهارت نظامی و دلیر بودن استیاگ، به ویژه در نیزه‌اندازی و رهبری ارتش
  • حفظ هویت ماد و مشروعیت قدرت، حتی در مواجهه با مصادره روایت‌ها توسط مورخان بیگانه
  • انتقال قدرت از طریق ماندانا، استراتژی هوشمندانه‌ای برای استمرار ماد

۵. جمع‌بندی فصل و پرسش تحلیلی

  • استیاگ با عنوان و اقدامات خود، شاه دلیر و نیزه‌انداز ماد بود که نظم، مشروعیت و امنیت حکومت ماد را حفظ کرد
  • روایت‌های افسانه‌ای و تحریف‌شده مورخان بیگانه تلاش کردند نقش واقعی او را کم‌رنگ کنند
  • انتقال قدرت از طریق ماندانا و پرورش کورش، راهبرد هوشمندانه‌ای برای استمرار ماد بود
  • گفته‌های راویان درباره کورش، کمبوجیه و بردیا نشان می‌دهد تاریخ ماد منبع مشروعیت آنان بوده است

نکته مهم تحلیلی: در این بخش، سوالی مهم پیش روی ماست:
چرا کسی که «کورش» قانونی وارث و ناظر جانشینی استیاگ بود، باید به او حمله نظامی می‌کرد، با وجود ماندانا، مادرش؟ و دختر استیاگ آیا این فرض محال ممکن هست؟
چرا بعد از فتح ماد، فرماندهان و سربازان ماد هنوز ستون اصلی سپاه او بودند؟آیا واقعا آنها ترسو بودن ؟ حکومتی که اشور را درهم شکست آیا مقلوب یک ساتراپی خودش میشود؟ ایا کورش در جایی عنوان کرده من کورش هخامنشیم؟ حتی امروز هم سیستم پارس محور نمی خواهد بگوید مادها کورد بودن عنوان ایران باستان یا پارسی باستان عنوان میشود .
از دید من، این یک تحریف آشکار است و در فصل‌های بعدی به تحلیل و بررسی این موضوع خواهیم پرداخت.


از مجموعه: «از کلهر تا ماد؛ روایت نابودی یک فرهنگ»
پژوهشگر: یونس پرویز

فصل سوم: هوخشتره؛ شاه نیک و نشانه‌گیر، خزان آشور 0

فصل سوم: هوخشتره؛ شاه نیک و نشانه‌گیر، خزان آشور


از مجموعه: «از کلهر تا ماد؛ روایت نابودی یک فرهنگ»
پژوهشگر: یونس پرویز


۱. مقدمه: عنوان و معنا

نام هوخشتره ترکیبی از دو بخش است:

  • هوخ = شاه نیک، شهریار یا شهریور؛ نمایانگر قدرت، عدالت و حکمرانی الهی
  • شَتَرَه = نشانه‌گیر؛ کسی که مشروعیت و قدرت خود را با نمادها و اقداماتش آشکار می‌کند

این عنوان، شخصیت و اقدامات تاریخی او را برجسته می‌کند و مفهوم «خزان آشور» را منتقل می‌سازد: نابودی بی‌سابقه حکومت آشور و آغاز نخستین حرکت تاریخی در ایران.


۲. اقدامات تاریخی و نظامی

۲.۱. نابودی آشور

  • هوخشتره با فرماندهی و تاکتیک‌های نظامی بی‌نظیر، آشور را درهم شکست
  • این رویداد تاریخی، معروف به «خزان آشور»، نشان‌دهنده قدرت مادها و توانمندی نظامی و سیاسی آنان بود
  • نتیجه: آغاز تاریخی ایران و پایه‌گذاری نخستین ساختار حکومتی متمرکز

۲.۲. تثبیت حکومت متمرکز ماد

  • ایجاد ساختار سیاسی و اداری متمرکز
  • تلفیق مشروعیت الهی (زردشتی) با قدرت نظامی
  • استفاده از نمادها و عنوان «هوخشتره» برای نشان دادن قدرت و مشروعیت شاهنشاهی

۲.۳. نمادها و مشروعیت

  • کمان → نمایانگر قدرت فرماندهی و تسلط نظامی
  • عصا و شکا → نشانه نظم، عدالت و مشروعیت الهی

عنوان هوخشتره خود نمادی از تلفیق قدرت مادی و مشروعیت معنوی بود و هویت شاهنشاهی مادها را تثبیت می‌کرد.


۳. دستاوردها و اهمیت تاریخی

  • تثبیت نخستین حرکت تاریخی ایران و پایه‌گذاری شاهنشاهی متمرکز
  • نابودی آشور و ایجاد شرایط برای ظهور قدرت‌های بعدی در ایران
  • نشان دادن هویت مستقل مادها و قدرت تاریخی آنان
  • عنوان و نمادهای هوخشتره، مفهوم تلفیق مشروعیت الهی و قدرت نظامی را به نسل‌های بعد منتقل می‌کند

۴. جمع‌بندی فصل

هوخشتره با عنوان و اقدامات خود، نه تنها رهبر نظامی و سیاسی برجسته مادها بود، بلکه پایه‌گذار آغاز تاریخی ایران شد.
عنوان «شاه نیک و نشانه‌گیر» به وضوح قدرت، مشروعیت و دستاوردهای تاریخی او را نشان می‌دهد و تصویر مادها به‌عنوان یک قدرت مستقل و تاریخی را تثبیت می‌کند.


از مجموعه: «از کلهر تا ماد؛ روایت نابودی یک فرهنگ»
پژوهشگر: یونس پرویز

بیشتر بخوانید: فصل سوم: هوخشتره؛ شاه نیک و نشانه‌گیر، خزان آشور

نقش‌برجسته قزقاپان یا غار قزقاپان (به کردی: ئه‌شکه‌وتی قزقاپان) مجموعه‌ای باستانی مربوط به آیین زرتشتی است که در کنار رودخانه رزان در ۵۰ کیلومتری شهر سلیمانیه واقع در استان سلیمانیه قرار دارد. طبق گفتهٔ تاریخ‌شناس روس ایگور دیاکونوف آرامگاه هووخشتره پادشاه ماد در این مکان قرار دارد.

غار قزقاپان در ۵۰ کیلومتری غرب سلیمانیه در درهٔ «چمی رزان» و در نزدیکی غار زرزی واقع شده‌است. در صخره‌ای بزرگ و در ارتفاع ۷ متری آن صخره غاری کنده شده‌است.[۱]

فصل دوم: فرورتیش و بنیاد نخستین شاهنشاهی 0

فصل دوم: فرورتیش و بنیاد نخستین شاهنشاهی


از مجموعه: «از کلهر تا ماد؛ روایت نابودی یک فرهنگ»
پژوهشگر: یونس پرویز


۱. مقدمه: تداوم و تثبیت پس از اکو

پس از اکو، بنیان‌گذار نظم و اتحاد قبایل ماد، فرورتیش نقش کلیدی در تداوم، امنیت و گسترش حکومت متمرکز ماد ایفا کرد. بسیاری منابع او را پسر اکو می‌دانند، اما اهمیت تاریخی او بیشتر در تثبیت ساختار و ایجاد ارتش منسجم بود تا نسبت خانوادگی.

  • دیاکو = پایه و هسته
  • فرورتیش = تثبیت، گسترش و امنیت

این تفکیک نشان می‌دهد مادها نه صرفاً یک سلسله خانوادگی، بلکه یک حرکت سیاسی و تمدنی مستقل و متمرکز بودند.


۲. نام و معنا (تحلیل ریشه‌ای زبانی)

نام فرورتیش از گویش بومی زاگرس و لهجه کلهری مشتق شده و ترکیبی از سه بخش است:

  • فر = ایزد نور، نماد روشنایی و الهیّت
  • ور = پوشیدن یا پوشش‌دهنده
  • تیژ (تیش ) = تیز، برنده

بنابراین فرورتیش به معنای «ایزد نور، پوشش‌دهنده و برنده» است و این مفاهیم هنوز در گفتار روزمره گویش کلهری بازتاب دارد.
تحریف نام او در منابع آشوری و لاتین («شاهک / Kaštariti») احتمالاً برای کم‌اهمیت جلوه دادن نقش او در تاریخ بوده است.


۳. اقدامات تاریخی فرورتیش

۳.۱. گسترش قلمرو و اتحاد قبایل

  • ایجاد نخستین اتحاد منسجم بین قبایل ماد
  • تثبیت قلمرو اصلی زاگرس میانی

۳.۲. نخستین شاهنشاهی متمرکز ماد

  • تشکیل ساختار حکومتی متمرکز، بر پایه تجمیع قدرت قبایل
  • ایجاد سازمان نظامی منسجم و استانداردسازی تاکتیک‌های جنگی
  • تضمین امنیت و پایداری قلمرو ماد، هم داخلی و هم در برابر تهدیدهای خارجی

۳.۳. سازمان نظامی

  • تقسیم‌بندی ارتش: پیاده، سواره و تیرانداز
  • استقرار دژها و مسیرهای دفاعی در نقاط استراتژیک
  • تاکتیک‌های هماهنگ برای مقابله با آشور و سایر قدرت‌های همسایه

۳.۴. نمادها و مشروعیت

  • کمان و نیزه → قدرت فرماندهی و تسلط نظامی
  • عصا و شکا → نمایانگر نظم، عدالت و مشروعیت الهی

نمادها و نام فرورتیش هم‌زمان قدرت مادی و مشروعیت معنوی را منتقل می‌کنند و پایه هویت سیاسی ماد را تثبیت می‌کنند.


۴. اهمیت تاریخی و دستاوردها

  • تثبیت حکومت متمرکز و سازماندهی نظامی، پایه‌ای برای نخستین شاهنشاهی ایرانی
  • حفاظت از هویت مستقل مادها
  • زمینه‌سازی برای توسعه سیاسی و اقتصادی که بعدها در روایت‌های هخامنشی کم‌رنگ شد
  • برجسته شدن نمادها و نام فرورتیش، ترکیب مشروعیت الهی و قدرت نظامی را نشان می‌دهد
  • روایت‌های تحریف‌شده آشوری و لاتین، سهم واقعی او در تاریخ را کم‌رنگ کرده‌اند

۵. جمع‌بندی فصل

فرورتیش، با اقدامات، نمادها و نام خود، نه تنها مسیر اکو را ادامه داد، بلکه بنیان‌گذار نخستین شاهنشاهی متمرکز ماد و سازمان‌دهنده ارتش منسجم شد. او هویت سیاسی و نظامی مادها را تثبیت کرد و پایه‌ای مستحکم برای نسل‌های بعدی ایرانیان گذاشت، بدون اینکه در روایت‌های کلیشه‌ای مورخان بیگانه محو شود.


از مجموعه: «از کلهر تا ماد؛ روایت نابودی یک فرهنگ»
پژوهشگر: یونس پرویز

فصل اول: اکو و بنیان‌گذاری نخستین حرکت تاریخی ایران 0

فصل اول: اکو و بنیان‌گذاری نخستین حرکت تاریخی ایران


از مجموعه: «از کلهر تا ماد؛ روایت نابودی یک فرهنگ»
پژوهشگر: یونس پرویز


۱. مقدمه: آغاز هویت مستقل ماد

اکو، که در منابع آشوری به صورت «دیاکو / دیاک» ثبت شده، نخستین شاه و بنیان‌گذار حکومت ماد است. تحریف آشوری این نام به «دیاک» به معنی «دیو» احتمالاً برای بد جلوه دادن او یا ایجاد ترس بوده است.

اکو با اقدامات تاریخی و نمادهای خود، پایه‌گذار نظم سیاسی، فرهنگی و نظامی مستقل در زاگرس شد. مرکز اصلی حرکت تاریخی او احتمالاً در مناطق گیلانغرب، اسلام‌آباد غرب، ایوان، سرپل ذهاب، بیستون، صحمه و اکباتان زاگرس میانی بوده است—منطقه‌ای که امروز «کلهر» و زبان بومی آن مشخص شده است.


۲. قلمرو و گویش‌های تحت نفوذ

۲.۱. مناطق اصلی ماد

شهرها و نواحی با گویش کلهری شامل:

  • گیلانغرب، اسلام‌آباد غرب → مرکز و هسته اصلی ایل کلهر
  • کرمانشاه ،ایلام ، اکباتان« همدان قبل صفوی » بخشی از استان دیاله «عراق امروزی»
  • صحنه، کنگاور، سرپل ذهاب، کرند عرب، ایوان غرب، بخشی از هرسین، اسدآباد و خانقین مندلی «عراق امروزی»

۲.۲. ایلات زاگرس میانی

  • کلهر، قلخانی، گوران، ارکوازی، زنگنه، سنجابی، شونکاره و غیره «شاید نامهایی امروزی »

این ایلات شاخه‌ای از کردی با گویش کلهری محسوب می‌شوند، نه بخشی از ایل کلهر، و اتحاد منسجمی با تفاوت‌های جزئی زبانی دارند.

۲.۳. شاخه‌های کردی دیگر

  • سورانی: شامل مناطقی مانند سنندج، هوارامات، ثلاس و ارومیه
  • کولمانجی و سایر شاخه‌ها: احتمالاً پس از تصرف منطقه در زمان کیاکسار (هوخشتره) به قلمرو ماد اضافه شدند.

۳. اقدامات تاریخی آکو

۳.۱. نظم و دادگری

اکو پایه‌گذار نخستین ساختار حکومت متمرکز ماد بود:

  • ساماندهی قبایل و ایجاد وحدت قبیله‌ای
  • ایجاد نخستین نظام قضایی و اداری
  • تثبیت قانون و عدالت به‌عنوان ستون اصلی حکومت

۳.۲. نمادهای شاهی و دینی

  • عصا و شکا: نمایانگر قدرت، نظم و عدالت
  • آیین زردشتی و فرهورا: پایه مشروعیت و هویت ماد

۳.۳. ثبت تاریخی و تحریف نام

  • منابع آشوری: «دیاکو / دیو»
  • واقعیت تاریخی: نام حقیقی اوآکو، نشان‌دهنده آغاز حرکت تاریخی مستقل ماد

این ثبت آشوری نشان‌دهنده تحریف خارجی‌ها و برخورد آنها با قدرت ماد است.


۴. دستاوردها و اهمیت تاریخی

  • پایه‌گذاری نخستین دولت متمرکز در زاگرس
  • ایجاد نظام سیاسی، اداری و قضایی منسجم
  • تثبیت نمادهای دینی و سیاسی
  • آغاز شکل‌گیری هویت مستقل مادها
  • زمینه‌سازی برای شاهان بعدی، از جمله فرورتیش (فصل دوم)

۵. جمع‌بندی فصل

آکو نه تنها حاکم دادگر ماد، بلکه بنیان‌گذار نخستین حرکت تاریخی ایران بود. اقدامات، نمادها و سیاست‌های او، زمینه‌ساز شکل‌گیری هویت مستقل ایرانی و ماد شدند.


از مجموعه: «از کلهر تا ماد؛ روایت نابودی یک فرهنگ»
پژوهشگر: یونس پرویز

پیشگفتار: شاهان ماد و زیرساخت‌های تمدن ماد 0

پیشگفتار: شاهان ماد و زیرساخت‌های تمدن ماد

شاهان ماد و زیرساختهای تمدن ماد**
از مجموعه «از کلهر تا ماد. روایت نابودی یک فرهنگ»
پژوهشگر: یونس پرویز
پیشگفتار: شاهان ماد و بنیان‌گذاری اولین تمدن حکومتی ایران


۱. مقدمه: برآمدن اولین حکومت ایرانیان

پیدایش دولت ماد را ابتدا شروع به کار سازمان‌یافته قبایل ایرانی زاگرس برای ساختن یک قدرت سیاسی پایدار دانست. روایت‌های رسمی ما را مقدمه‌ای کوتاه برای ظهور هخامنشیان نشان می‌دهند، شواهد تاریخی و باستان‌شناسی را بیان می‌کند که ماده‌ای بنیان‌گذاران اولین حکومت‌های فلات ایران بودند . تمدنی که بر چهار پایه شکل گرفت:

  • ایجاد ساختار سیاسی و قضایی
  • شروع شهرسازی و ایجاد دژهای حکومتی
  • اتحاد اقوام زاگرس و ساماندهی قبایل
  • فروپاشاندن قدرت آشور

نماد هورامَزدا در قزقاپان

پادشاهی ماد - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

در آرامگاه قزقاپان، واقع در سلیمانیه ، یکی از این نمادهای باستانی دیده می‌شود:
هورامَزدا با چهار بال و «بَرِسَم» در دست.
این نگاره، از دوران ماده برجای مانده و یکی از قدیمی ترین تصاویر خدای آسمان، روشنایی و دادگری در سنت های ایرانی است. نمادی که بعدها در دوره هخامنشی بازتولید شد، نه خلق ابتدایی از سوی آنان.


۲. شجره و ترتیب شاهان ماد

با این منابع نوشتاری از ماده اندک است، اما داده آشوری، بابلی و یافته‌های باستان‌شناسی فهرست نسبتاً مطمئنی از شاهان ماد ارائه می‌کند:

2.1. آکو (دِیائوکو / Deioces) – بنیان‌گذار ماد

  • ایجاد اولین نظام قضایی و اداری
  • قدرت قبایل
  • بنیان‌گذاری اولین شهر حکومتی

2.2. فرورتیش (Phraortes)

  • اتحاد قبایل زاگرس
  • توسعه مرزهای ماد
  • آغاز نبردهای جدی با آشور

2.3. کیاکسار (Cyaxares / هوخشتره)

  • ایجاد سپاه منظم با تقسیم‌بندی کارکردی
  • پیروزی بزرگ بر عاشورا (612 پ.م)
  • تبدیل ماد به قدرت اصلی منطقه

2.4. ایشتوویگو (Astyages / اِستیاغ) -اسایاخ

 نقش برجسته حجاری شده در زیر آن متعلق به دوره ماد باشد و دکان داوود مقبره آستیاگ باشد.

جایگاه دینی

  • اوج ثبات و سازمان سیاسی ماد
  • روابط دیپلماتیک تخصصی
  • کاهش منابع تاریخی درباره حکومت او به‌دلیل حذف سازمان‌یافته در عصر هخامنشی

در دورهٔ هخامنشی، نقش شاهان ماد عمداً کم‌رنگ شد. سکوت غیرعادی کتیبهٔ بیستون درباره قدرت سیاسی ماد، نمونه‌ای از این حذف است.


۳. زیرساخت های سیاسی، عمرانی و نظامی موادا

۳.۱. نظام و سیاسی اداری

  • ایجاد حکومت مرکزی
  • آغاز روند قانون‌مداری و دادرسی
  • ساماندهی خراج و مالیات میان قبایل زاگرس

۳.۲. زیرساخت های عمرانی

یافته های باستان شناسی نشان می دهد:

  • ساخت دژها و سکونتگاههای حکومتی در غرب زاگرس
  • ایجاد مسیرهای ارتباطی میان اکباتان، زاگرس و میانرودان
  • شکل‌گیری شبکه شهری که بعدها پایه شهرهای هخامنشی شد

۳.۳. سازمان نظامی

  • اصلاحات بنیادی توسط کیاکسار
  • تقسیم سپاه به دسته های تخصصی
  • پیروزی نهایی بر آشور نتیجه همین ساماندهی نظامی بود

۴. نقش زاگرس و قبایل آن در شکل گیری تمدن ماد

زاگرس فقط یک جغرافیا نبود؛ قلب فرهنگی، سیاسی و هویتی ماد بود.

نواحی فوق‌العاده‌ای که امروز با نام‌های اصلی زیر می‌شوند، بخش قلمرو و تمدن ماد را شکل می‌دادند:

  • کلهر (گیلانغرب، اسلام‌آباد، ماهیدشت، بخش‌های ویژه از کرمانشاه، ایوانغرب و…)
  • قلخانی/گوران (صحنه، کنگاور، هرسین و…)
  • شوانکاره (اسدآباد و بخش‌های بزرگی از همدان)
  • جوانرود، پاوه و حوزه هورامی
  • سنندج، ارومیه و حوزهٔ جاف و سورانی
  • ایلام و مناطق کوردنشین وابسته (ملکشهی، ارکوازی و…)
  • بخش‌های تحقیقاتی از عراقی کنونی

این حوزه فرهنگی، بعدها نیز هویت زبانی بومی خود را حفظ کرد؛ بازمانده‌هایی که امروز در گویش کلهری و برخی گویش‌های دیگر کوردی دیده می‌شوند.

در این پروژه، منطقهٔ کلهر – به‌ویژه گیلانغرب و اسلام‌آباد غرب – به‌عنوان هویتی ماد دیده می‌شود، نه حاشیه جغرافیایی.


۵. زمینه‌سازی برای حمله به بزرگ به عاشورا

پیروزی ۶۱۲ پ.م برای آشور یک قرن جستجو و بنیان‌گذاری بود. مادها باید:

  • اتحادهای قبیله‌های ایجاد می‌کردند
  • مسیرهای جنگ و دشت‌های زاگرس را امن می‌کردند
  • دژهای مرزی را تقویت می‌کردند
  • بابلی‌ها دیپلماسی دقیق می‌کردند

این زیرساخت‌ها، پایه‌ی سقوط یکی از قدرتمندترین امپراتورهای باستان شد.


۶. آیا مادهای اولیه از نقش بیستون هستند؟

یک فرضیه مهم می‌گوید:

  • مادها پیش از داریوش، نقش حکومتی یا مذهبی در بیستون داشته‌اند.
  • جایگاه بیستون، مرکز زاگرس و مسیر اصلی ماد، این نظریه را تقویت می کند؛
  • آثار تراش‌خورده‌ای که زیر نقش منتصب به داریوش، نشانگر وجود نقش یا کتیبه‌های قدیمی‌تر است.
  • داریوش همان مکان مادها را برای بازنویسی قدرت خود انتخاب کرد.

این فرضیه در پروژه «از کلهر تا ماد» ویژه‌ای دارد، زیرا گویش کلهری – به‌عنوان یک زبان بومی زاگرس – خود نشان‌ای زنده از همان سنت فرهنگی و هویتی ماد است.
(توضیح: گویش کلهری فقط مختصر ایل کلهر نیست و تعداد زیادی از شاخه‌های الی کوردی با تفاوت‌های لحجه‌ای مشابه آن سخن می‌گویند.)


۷- نتیجه گیری

فصل اول نشان می دهد که مادها:

  • اولین دولت ایرانی را ساختند
  • زیرساخت های نظامی و دیپلماتیک را بنیان گذاشتند
  • آشور را نابود کردند
  • پایه‌های تمدن سیاسی ایران را بنا نهادند
  • و در نهایت، بخش بزرگی از میراثشان در روایت های بعدی کمرنگ شد.

از مجموعه «از کلهر تا ماد. روایت نابودی یک فرهنگ»
پژوهشگر: یونس پرویز

فصل اول: ریشه‌یابی نام کهن «اَملَ» 0

فصل اول: ریشه‌یابی نام کهن «اَملَ»

ریشه‌یابی نام کهن «اَملَ» و «اَملَ قیوت»: نماد هویت و پایندگی مردمان زاگرس
پژوهش و گردآوری: یونس پرویز

بازخوانی و واکاوی نام کهن «اَملَ» و «اَملَ قیوت»: نماد هویتی ناپیدا


چکیده:


این پژوهش با روشی بینارشته‌ای(زبان‌شناسی تاریخی، تاریخ شفاهی و باستان‌شناسی) به واکاوی نام‌های کهن «اَملَ» (شهر) و «اَملَ قیوت» (کوه) در حافظهٔ جمعی مردمان زاگرس می‌پردازد. یافته‌ها نشان می‌دهد ترکیب «اَم» (پیشوند نفی بازمانده از زبان‌های ایرانی باستان) و «لَ» (ادات جهت‌نمای کلهری به معنای «سوی») در نام «اَملَ»، مفهومی معادل «دژ دست‌نیافتنی» یا «جای پایدار» را می‌سازد. این مفهوم، با کارکرد قلعهٔ دست‌ساز مادی در منطقه که هم‌زمان نقش دفاعی و انبار غله داشته، انطباق کامل دارد. از سوی دیگر، «قیوت» (به معنای قوت و ذخیرهٔ غذایی) در نام کوه، بر بعد معیشتی و اقتصاد پایدار این الگوی کهن تأکید می‌کند. این پژوهش استدلال می‌کند که تغییر برنامه‌ریزی‌شدهٔ این نام در دورهٔ پهلوی، فراتر از یک اصلاح اداری، تلاشی برای گسست از پیوند هویتی و حذف این سند زبانی-تاریخی بود. نتیجه‌گیری کلیدی آن است که بازخوانی این نام‌ها، نه تنها الگوی زیستی یک تمدن خوداتکا را آشکار می‌سازد، بلکه لزوم تدوین چارچوب تحلیلی بومی (آۆنگاری) برای زبان کلهری را به عنوان تنها ضامن حفظ معنای راستین هویت آن، نشان می‌دهد.

پیش‌زمینه: نام به مثابه سند هویت


نام‌ها تنها برچسب نیستند،بلکه نگهبانان حافظه‌اند. تلفظ دیرینهٔ «اَملَ» و «اَملَ قیوت» در گویش بومی، کلیدی است برای گشودن درکی که نیاکان از کارکرد هستی‌شناختی این سرزمین داشتند.

بخش یک: ساختار «اَملَ»؛ دژی در قالب واژه

· واج‌شناسی: در گویش کلهری به صورت «اَم‌لَ» /am-la/ تلفظ می‌شود.
· ریشه‌شناسی جزء به جزء:
· «اَم»: این پیشوند، بازماندهٔ زندهٔ حرف نفی «اَ/نَ» در زبان‌های ایرانی باستان است (هم‌خانوادهٔ «نا» در فارسی امروز). معنای بنیادی آن «نبود»، «ناشدنی» و «تغییرناپذیر» است.
· «لَ»: این جزء، یک ادات جهت‌نما در گویش کلهری است که معنای «به سوی»، «در آن» یا «جا» را القا می‌کند (مانند: لَورَ=آنجا، لَکو=کجا).
· ترکیب و تفسیر: ترکیب این دو، معنای «سوی ناشدنی»، «مقصد دست‌نیافتنی» یا به بیان ساده‌تر «جای پایدار و نفوذناپذیر» می‌دهد. این نام، پیشاپیش ماهیت یک دژ یا پایگاه دفاعی غیرقابل تسخیر را در خود حمل می‌کند.

بخش دو: ساختار «قیوت»؛ اقتصاد در بستر کوه

· تلفظ: به صورت «قِی‌وت» /qewt/.
· معناشناسی: این واژه در کردی کلهری به‌طور مستقیم به معنای «قوت»، «ذخیرهٔ غذایی»، «توانایی» و «مایهٔ زیست» است.
· تفسیر: بنابراین، «املَ قیوت» به‌وضوح به «کوهِ قوت و قوتگاه» یا «منبع پایدار معیشت» اشاره دارد.

بخش سه: انطباق با شواهد مادی و الگوی کهن

· قلعهٔ دست‌ساز مادی: تپهٔ دست‌سازی به ارتفاع ۱۵ متر در میان دشت، با موقعیت استراتژیک خود، تجسم عینیِ همان «جای پایدار» (اَملَ) است. کارکرد دوسویهٔ آن—هم به عنوان دژ دفاعی و هم انبار غله (براساس کاوش‌های باستان‌شناسی)—دقیقاً بازتاب همان الگوی ترکیبی «اَملَ» (دفاع) + «قیوت» (معیشت) است.
· الگوی تمدنی: این ترکیب، یک الگوی اقتصادی-نظامی کامل و خودکفا را در دوران باستان ترسیم می‌کند: یک پایگاه بلندپایه که هم از مردم و ذخایر آن محافظت می‌کند و هم معاش آنان را تأمین می‌نماید.

بخش چهار: تحریف نام به مثابه گسست از تاریخ

· تغییر دورهٔ پهلوی: تبدیل «اَملَ» به «گیلانغرب»، نمونه‌ای کلاسیک از سیاست حذف خاطرهٔ جمعی است. این کار، پیوند عینی و زبانی مردم را با پیشینهٔ چندلایهٔ خود سست کرد.
· تاریخ‌سازی و جعل مشروعیت: ابداع روایتی بدون پشتوانهٔ سند برای نام جدید، بخشی از فرآیند «ملت‌سازی» متمرکز بود که تنوع هویتی را تهدیدی می‌دید.

بخش پنج: ضرورت چارچوب تحلیلی بومی (آۆنگاری)


خطای اصلی در خوانش نادرست واژه‌هایی مانند«اَمْلَه» (که در چارچوب زبان‌های دیگر صرفاً به «کارگر» ترجمه می‌شود)، ناشی از نبود یک دستور زبان و نوشتار استاندارد مستقل برای زبان کلهری است. تحلیل این زبان باید بر مبنای سامانهٔ درونی خودش («آۆنگاری») باشد، نه با تحمیل چارچوب‌های بیرونی که ناگزیر به تحریف معنایی می‌انجامد.

نتیجه‌گیری


نام«اَملَ» و «اَملَ قیوت» یک سند زبانی-تاریخی فشرده است. این نام‌ها نه فقط بر یک مکان، که بر یک الگوی زیستی مبتنی بر پایندگی و خوداتکایی دلالت دارند. بازخوانی آن، تلاشی است برای شکستن قفل سکوت تاریخ رسمی و اعادهٔ جایگاه این سرزمین به عنوان «مرکز پایدار فرهنگی زاگرس». تا زمانی که زبان کلهری فاقد دستگاه تحلیلی مستقل خویش باشد، چنین تحریف‌هایی در خوانش هویت آن تداوم خواهد یافت.



پژوهش و گردآوری: یونس پرویز
بخشی از پروژۀ «از کلهر تا ماد»

تپۀ باستانی قلا تا سال ۱۳۹۸ مورد کاوش باستان‌شناسی قرار نگرفته‌ بود. فصل اول کاوش این تپه باستانی را هوشنگ رستمی از گروه پژوهشی باستان‌کاوی تیسافرن از پاییز ۱۳۹۸ در مساحت یک و نیم مترمربع و به عمق ۱۰ متر انجام داد.[۵] براساس نتایج فصل اول کاوش، تپه باستانی قلا از هزارۀ سوم قبل از میلاد تا به عصر جدید یعنی در زمان قاجار بصورت مستمر مورد استفاده حکومت‌ها قرار می‌گرفته و قدمت آن تا بدینجا دست‌کم می‌باید ۲۷۰۰ تا ۲۸۰۰ سال قبل از میلاد برسد. علاوه بر این در این فصل از کاوش قطعات سفالی کشف شده که نشان می‌دهد این تپه در دوره‌هایی به عنوان انبار غلات نیز استفاده می‌شده‌است.[۴]

فصل نهم: بیستون؛ از یادبود ماد تا بلندگوی هخامنشیان 0

فصل نهم: بیستون؛ از یادبود ماد تا بلندگوی هخامنشیان


فصل نهم: بیستون؛ از یادبود ماد تا بلندگوی هخامنشی
نگارش: یک گفت‌وگوی تاریخی

پژوهشگر ؛ یونس پرویز

پیش‌درآمد: یک پرسش، دو روایت

این فصل، زادهٔ پرسشی ساده و ژرف بود: «اگر مادها نوشته نداشتند، چرا داریوش کتیبه‌اش را در قلب سرزمین آنان حک کرد؟» پاسخ به این پرسش، ما را به قلب یک تحول تاریخی بزرگ برد: جابجایی قدرت از ماد به پارس، نه تنها در میدان جنگ، که بر سینهٔ کوه.

۱. بیستون؛ نیایشگاه فراموش‌شدهٔ ماد

پیش از آنکه داریوش بزرگ، صحنهٔ پیروزی‌هایش را بر صخره‌های بیستون به تصویر بکشد، این مکان، جایگاهی مقدس برای تمدن ماد بود.

· کشفیات باستان‌شناسی: بقایای یک نیایشگاه و سکوی سنگی در دامنه‌های کوه بیستون، گواهی می‌دهد که این مکان، قرن‌ها پیش از داریوش، مرکزی برای آیین و تجمع بود.
· نماد قدرت مادی: انتخاب چنین مکانی برای ساخت نیایشگاه، نشان از اهمیت استراتژیک و معنوی آن در دل امپراتوری ماد داشت.

۲. داریوش و سیاست «پاک‌سازی نمادین»

اقدام داریوش در حک کردن کتیبه‌اش در بیستون، یک انتخاب تصادفی نبود. این یک اقدام نمادین حساب‌شده بود.

· تصرف نمادین: او با این کار، پیامی آشکار داد: «اکنون قدرت جدید من، بر جایگاه قدرت کهن شما ایستاده است.»
· فرضیهٔ پاک‌سازی: بسیار محتمل است که در این مکان، کتیبه یا نقش برجسته‌ای از دوران مادها وجود داشت که مشروعیت و تبار شاهان ماد را به نمایش می‌گذاشت. داریوش برای جایگزینی روایت، دستور داد آن اثر را بتراشند و صفحه‌ای صاف برای روایت خود فراهم کنند.
· نفی گذشته برای ساختن آینده: آن کتیبهٔ مفقودشده ممکن است نشان می‌داد کوروش نه یک فاتح، که وارث قانونی تاج و تخت ماد از طریق تبار مادری‌اش (ماندانا) بوده است. داریوش با پاک کردن آن، پیوند هخامنشیان با تبار ماد را کمرنگ کرد و بر هویت مستقل پارسی تأکید ورزید.

۳. کوروش؛ نقطهٔ پیوند یا گسست؟

در این روایت جدید، جایگاه کوروش بزرگ به عنوان نقطهٔ پیوند دو تمدن، به چالش کشیده می‌شود.

· تبار دوگانه: کوروش، از یک سو فرزند کمبوجیه، شاه انشان (پارس) و از سوی دیگر نوهٔ ایشتوویگو، شاه ماد بود. این تبار دوگانه، به او مشروعیتی بی‌نظیر می‌بخشید.
· سیاست مصالحه: او با به کارگیری سرداران و دیوان‌سالاران مادی در ساختار حکومت خود، نشان داد که قصد دارد امپراتوری‌ای یکپارچه از دل دو فرهنگ بسازد.
· کودتای داریوش: به قدرت رسیدن داریوش، نقطهٔ عطفی بود که این مصالحه را نابود کرد. او با حذف فیزیکی بردیا (آخرین وارث مستقیم کوروش که تبار مادی داشت) و سپس حذف نمادین میراث ماد، مسیر تاریخ را به سمتی دیگر کشاند.

۴. نتیجه‌گیری: تاریخ را پیروزمندان می‌نویسند، اما سنگ‌ها راز خود را حفظ می‌کنند

بیستون امروز، تنها روایت داریوش را فریاد نمی‌زند. سکوت سنگ‌های تراش‌خوردهٔ اطراف کتیبهٔ او، گواه خاموش یک روایت سانسورشده است.

· بازخوانی انتقادی: ما با نگاه به بیستون، باید هر دو روایت را ببینیم: هم روایت پیروزمند داریوش را که بر سنگ حک شده، و هم روایت فراموش‌شدهٔ مادها را که از دل خاک و سکوت سنگ‌ها سر بر می‌آورد.
· تداوم فرهنگی: اگرچه داریوش موفق شد نام ماد را از تختگاه قدرت رسمی بزداید، اما فرهنگ، زبان و ساختارهای حکومتداری ماد، چنان در تاروپود ایران باستان تنیده شده بود که در دورهٔ هخامنشی نیز به حیات خود ادامه داد.

پایان سخن:
بیستون به ما می‌آموزد که تاریخ، تنها متنی نیست که بر سنگ نوشته می‌شود. تاریخ، در سکوت مکان‌های مقدس، در رازگونی قلعه‌های مدفون در دل کوهساران زاگرس، و در خِرَد جمعی مردمانی که گذر زمان را به یاد دارند، نیز جریان دارد. این فصل، نه پایان پژوهش، که آغازی است برای جست‌وجویی نو در لایه‌های پنهان تاریخ باشکوه ایران.


فصل اول: آغاز اولین حکومت 0

فصل اول: آغاز اولین حکومت

فصل اول: آغاز اولین حکومت ایرانیان (ماد): چرا تمدنی مقتدر، میراثی ناپیدا دارد؟

۱۵.۱ مقدمه: معمای یک امپراتوری بی‌سند
در بررسی تاریخ ایران باستان، با پارادوکسی چشمگیر روبرو می‌شویم: حکومت ماد با ساختار سیاسی پیشرفته، سیستم اداری منظم و توانایی ساقط کردن امپراتوری مقتدر آشور، چگونه توانسته است بدون بر جای گذاشتن اسناد مکتوب قابل توجهی، به چنین دستاوردهایی دست یابد؟ این پرسش، ما را به واکاوی عمیق‌تری در زمینه سرنوشت فرهنگ و تاریخ مادها وادار می‌کند. شایان ذکر است که منابع همعصر آشوری و پس از آن یونانی، به روشنی از وجود پادشاهی ماد سخن می‌گویند که این بر اهمیت مسئله «فقدان اسناد داخلی» می‌افزاید.

۱۵.۲ زاگرس میانی: گهواره فراموش‌شده تمدن ایرانی

۱۵.۲.۱ شواهد باستان‌شناختی از تقدم مراکز مادی
مستندات باستان‌شناختی در مناطق گیلانغرب، قصرشیرین و بیستون نشان می‌دهد که این نواحی، دهه‌ها قبل از شکل‌گیری اکباتان به عنوان پایتخت ماد، از کانون‌های مهم سیاسی-نظامی بوده‌اند. شواهد این امر شامل مجموعه‌ای از استحکامات دفاعی می‌شود:

  • قلعه مرکز شهر گیلانغرب
  • قلعه مرکز شهر اسلام‌آباد غرب
  • قلعه هوشیار در منطقه چله که به عصر آهن و دوره ماد تعلق داشته
  • بقایای معماری سنگی در ملاط‌آباد و دیره

این شبکه به هم پیوسته از دژهای مرکزی و قلعه‌های استراتژیک در ارتفاعات زاگرس، نقشه‌ای از یک ساختار حکومتی متمرکز و یکپارچه را ترسیم می‌کند که مقدمه‌ای بر تشکیل حکومت متمرکز ماد بود. این قلعه‌ها نه تنها کارکرد دفاعی، بلکه کارکرد نظارت و کنترل بر مسیرهای تجاری و ارتباطی را دارا بودند.

۱۵.۲.۲ ظهور و افول: از اتحاد قبایل تا ادغام در حکومت هخامنشی
تمدن درخشان ماد، از اتحاد قبایل به رهبری دیاکو، تا تشکیل پادشاهی توسط فرورتیش، و اوج‌گیری آن در دوران هووخشتره، پایه‌گذار نخستین امپراتوری ایرانی بود. هووخشتره با سازماندهی ارتش منظم و دیپلماسی هوشمندانه، نه تنها نینوا، پایتخت آشور را فتح کرد، بلکه قلمرو ماد را به یک امپراتوری مسلط بر سرازیر منطقه تبدیل نمود. با این حال، این میراث عظیم، پس از ادغام در حکومت هخامنشی و به ویژه پس از به قدرت رسیدن داریوش، هدف یک برنامه‌ریزی سیستماتیک برای محو شدن قرار گرفت.

۱۵.۳ کتیبه بیستون: سند جایگزینی برنامه‌ریزی‌شده

۱۵.۳.۱ انتخاب عامدانه مکان بیستون
نماد گویای این سیاست، کتیبه داریوش است که به عمد در بیستون — در قلب سرزمین ماد و در منطقه‌ای که امروزه با هویت کُردی و نام کلهر شناخته می‌شود — حکاکی شد. انتخاب این مکان، نه یک اقدام تصادفی، که حرکتی نمادین برای تسلط بر خاطره جمعی مادها و بازتعریف تاریخ به روایت پارس بود.

۱۵.۳.۲ محتوای القایی کتیبه
تکرار مصرع «من داریوش، شاه بزرگ» در کتیبه بیستون، نه تنها تأکید بر مشروعیت سیاسی، که تلاشی برای بازنویسی تاریخ و حذف پیشینه مادی از حافظه جمعی بوده است. این تکرار شبه‌شعاری، بیش از آنکه گزارش باشد، یک بیانیه تبلیغاتی و یکی از نخستین نمونه‌های ثبت‌شده از مهندسی ادراک در تاریخ باستان است.

۱۵.۴ زبان مادی: قربانی تهاجم نرم هخامنشی

۱۵.۴.۱ بازخوانی نام‌های باستانی در پرتو گویش‌های زاگرسی
برخی با استناد به تبعید «دیاکو» از نینوا، در پی القای این شبهه هستند که وی اصلیتی خارج از زاگرس میانی داشته است. این ادعا از پایه نامعقول است؛ چرا که چگونه ممکن است فردی با اصالت خارجی، بتواند در میان جامعه به غایت قبیله‌گرای زاگرس، رهبری را به دست آورده و نخستین نهادهای حکومتی را بنیان نهد؟

شواهد زبان‌شناختی، این استدلال را به وضوح تأیید می‌کنند:

  • نام «دیاکو» در گویش کلهری به صورت «آکو» تداول دارد
  • نام «فرورتیش» دارای ریشه‌هایی کاملاً زاگرسی است
  • واج‌های آغازین و ساختارهای دستوری در گویش کلهری، تداومی بی‌واسطه با زبان مادی را نشان می‌دهد

بر این اساس باید تأکید کرد که زبان کلهر، نه شاخه‌ای از درخت زبان کردی، که خود تنه و هسته اصلی آن است که مستقیماً از زبان مادی ریشه می‌گیرد. این گویش، کهن‌ترین و اصیل‌ترین صورت زبان مادی را در خود حفظ کرده و در منطقه‌ای که روزگار قلب تپنده تمدن ماد بود، تا به امروز پایدار مانده است.

۱۵.۴.۲ فرآیند سیستماتیک جایگزینی زبانی
هخامنشیان با انتخاب عمدی پارسی باستان به عنوان زبان دیوانی، و بازنویسی نام‌های مادی در قالب پارسی، پروژه حذف هویت زبانی مادها را به اجرا گذاشتند. این جایگزینی، شکافی زبانی-فرهنگی ایجاد کرد که طبق اسناد باقی‌مانده، زبان مادی را به عنوان شاخه‌ای شمال غربی از خانواده زبان‌های ایرانی، در حاشیه تاریخ قرار داد.

۱۵.۵ پروژه پاک‌سازی فرهنگی: ابعاد و اجرا

۱۵.۵.۱ ابعاد سه‌گانه پاک‌سازی

  • بعد فیزیکی: تخریب یا مدفون‌سازی عمدی آثار معماری مادی
  • بعد زبانی: حذف سیستماتیک زبان مادی از عرصه نوشتار رسمی
  • بعد تاریخی: بازنویسی روایت‌های تاریخی به نفع پارس

این سه بعد در کنار هم، مثلثی را تشکیل می‌دادند که هدف آن محو یک هویت تمدنی مستقل و جایگزینی آن با روایتی یکپارچه و پارس‌محور بود.

۱۵.۵.۲ ابزارهای اجرای پروژه

  • جایگزینی کتیبه‌ها و نمادهای مادی با بیانیه‌های سیاسی هخامنشی
  • کنترل کامل تولید اسناد و متون رسمی
  • ایجاد مشروعیت برای حکومت جدید از طریق تحریف تاریخ

این ابزارها با دقت و به صورت سیستماتیک به کار گرفته شدند تا حافظه رسمی را به کلی بازنویسی کنند.

۱۵.۶ پیامدهای تاریخی و معاصر

۱۵.۶.۱ تحریف درک تمدن ایرانی
این پاک‌سازی سیستماتیک منجر به:

  • کمرنگ‌شدن نقش بنیادین زاگرس در دولت‌سازی ایرانی
  • القای نادرست تقدم و برتری فرهنگی پارس
  • محو شدن سهم واقعی مادها در شکل‌گیری هویت ایرانی شده است

در نتیجه، ریشه‌های عمیق تمدن ایرانی در زاگرس، برای قرن‌ها در سایه تاریخ رسمی قرار گرفت.

۱۵.۶.۲ پیامدهای معاصر

  • ایجاد شکاف در درک صحیح تطور تمدن ایرانی
  • محروم‌ماندن جامعه از درس‌های تاریخی نخستین دولت ایرانی
  • تأثیر منفی بر هویت‌های محلی زاگرس

این شکاف تاریخی، تا به امروز بر نحوه نگاه ما به تاریخ کهن ایران و تنوع فرهنگی غنی آن سایه افکنده است.

۱۵.۷ نتیجه‌گیری: ضرورت بازیابی حافظه تاریخی
شواهد باستان‌شناختی، زبان‌شناختی و تاریخی به وضوح نشان می‌دهد که بیستون نه یک انتخاب تصادفی، که اقدامی برنامه‌ریزی شده برای تسلط بر نمادهای قدرت مادی و بازتعریف تاریخ به نفع هخامنشیان بوده است. این کتیبه، همان‌گونه که داریوش مدعی شده، نه سندی از یک پیروزی، که سنگ‌قبری است بر گور هویت یک تمدن؛ تلاشی برای مدفون کردن حقیقت مادها در زیر وزن سنگین کلمات و تصاویر حکومتی.

بازیابی این حافظه تاریخی و هویت مدفون‌شده، نه تنها برای درک صحیح تاریخ ایران، که برای احیای هویت کامل ایرانی ضروری است. تداوم فرهنگ مادی در گویش‌ها، آیین‌ها و فرهنگ عامه زاگرس، گواه زنده این حقیقت تاریخی است که نمی‌توان یک تمدن را به تمامی از حافظه جمعی محو کرد.

حال، وظیفه ما است که با خوانش دوباره این شواهد پراکنده اما جان‌سخت، تکه‌های پازل هویت فراموش‌شده نخستین دولت ایرانی را بار دیگر در کنار هم قرار دهیم.

فصل ماد: بازیابی هویت مادی 0

فصل ماد: بازیابی هویت مادی


فصل چهاردهم: بازیابی هویت مادی

از زاگرس تا فراموشی برنامه‌ریزی‌شده


۱۴.۱. مقدمه: معمای یک تمدن سازمان‌یافته فاقد اسناد

در بررسی تاریخ ایران باستان، با پارادوکسی چشمگیر روبه‌رو می‌شویم:
حکومت ماد با ساختار سیاسی پیشرفته، سیستم اداری منظم و توانایی ساقط کردن امپراتوری مقتدر آشور، چگونه توانسته است بدون بر جای گذاشتن اسناد مکتوب قابل‌توجهی به چنین دستاوردهایی دست یابد؟

این پرسش ما را به واکاوی عمیق‌تر در زمینهٔ سرنوشت فرهنگ و تاریخ مادها وامی‌دارد.
شایان ذکر است که منابع هم‌عصر آشوری و پس از آن یونانی، به روشنی از وجود پادشاهی ماد سخن می‌گویند؛ و این خود، بر اهمیت مسئلهٔ «فقدان اسناد داخلی» می‌افزاید.


۱۴.۲. زاگرس میانی: گهوارهٔ فراموش‌شدهٔ تمدن ایرانی

۱۴.۲.۱. شواهد باستان‌شناختی از تقدم مراکز مادی

مستندات باستان‌شناختی در مناطق گیلانغرب، قصرشیرین و بیستون نشان می‌دهد که این نواحی دهه‌ها پیش از شکل‌گیری اکباتان به‌عنوان پایتخت ماد، از کانون‌های مهم سیاسی و مذهبی بوده‌اند.

نمونه‌ها:

  • کاخ اربابی در گیلانغرب با معماری پیشرفته
  • آتشکده‌های متعدد در فاصله‌های جغرافیایی کوتاه
  • قلعه‌های سنگی استراتژیک در ارتفاعات، قلعه هوشیار چله«قلا»
  • بقایای معماری سنگی در ملاط‌آباد و دیره

شبکه‌ای از این استقرارگاه‌ها، نقشه‌ای از یک بدنهٔ سیاسی ـ فرهنگی یکپارچه را در زاگرس میانی ترسیم می‌کند که پیش‌درآمد تشکیل حکومت متمرکز ماد بود.


۱۴.۲.۲. سازمان سیاسی ـ مذهبی پیش از تشکیل حکومت متمرکز

تعدد آتشکده‌ها در فاصله‌های نزدیک به هم، حاکی از نقش محوری آیین در سازمان‌دهی اجتماعی طوایف زاگرسی است.
این تمرکز مذهبی، بستر لازم برای تحول از ساختار ایلی به نظام حکومتی متمرکز را فراهم آورد.

به بیان دیگر، دین و سیاست در این منطقه، دو بال برای پرواز به‌سوی تأسیس نخستین دولت ایرانی بودند.


۱۴.۳. کتیبهٔ بیستون: سند جایگزینی برنامه‌ریزی‌شده

۱۴.۳.۱. انتخاب عامدانهٔ مکان بیستون

انتخاب صخرهٔ بیستون برای حک کتیبهٔ داریوش اتفاقی نبوده است. این منطقه:

  • پیشینهٔ مذهبی و سیاسی قوی در دورهٔ ماد داشته
  • احتمالاً محل کتیبه‌ها یا نیایشگاه‌های مادی پیشین بوده
  • به‌عنوان نماد قدرت مادی، هدف بازتعریف هویتی قرار گرفته است

حکاکی نقش برجسته و متن داریوش، دقیقاً در مسیر اصلی ارتباطی میان پایتخت ماد و بین‌النهرین، پیامی آشکار برای تمامی کاروان‌ها و لشکریان بود:

«اکنون دوران جدیدی فرارسیده است.»


۱۴.۳.۲. محتوای القایی کتیبه

تکرار مصرع «من داریوش، شاه بزرگ» در کتیبهٔ بیستون، نه تنها تأکید بر مشروعیت سیاسی، بلکه تلاشی برای بازنویسی تاریخ و حذف پیشینهٔ مادی از حافظهٔ جمعی بوده است.

این تکرار شبه‌شعاری، بیش از آنکه گزارش باشد، یک بیانیهٔ تبلیغاتی و یکی از نخستین نمونه‌های ثبت‌شده از مهندسی ادراک در تاریخ باستان به‌شمار می‌رود.


۱۴.۴. زبان مادی: قربانی تهاجم نرم هخامنشی

۱۴.۴.۱. بازخوانی نام‌های باستانی در پرتو گویش‌های زاگرسی

  • نام «دیاکو» در گویش کلهُری به‌صورت آکو تداول داشته که نشان از اصالت زبانی منطقه دارد.
  • نام «فرورتیش» دارای ریشه‌های زاگرسی است، نه پارسی.
  • واج‌های آغازین در گویش‌های کلهُری، لکی و گورانی، تداوم مستقیم زبان مادی را نشان می‌دهد.

این تداوم زبانی گواه آن است که زبان مادی، اگرچه از عرصهٔ رسمی حذف شد، اما هرگز در گویش مردمان زاگرس نمرده است.


۱۴.۴.۲. فرآیند سیستماتیک جایگزینی زبانی

هخامنشیان با انتخاب عمدی پارسی باستان به‌عنوان زبان دیوانی و بازنویسی نام‌های مادی در قالب پارسی، پروژهٔ حذف هویت زبانی مادها را اجرا کردند.

این جایگزینی، شکافی زبانی ـ فرهنگی ایجاد کرد که طبق اسناد باقی‌مانده، زبان مادی را به‌عنوان شاخه‌ای شمال‌غربی از خانوادهٔ زبان‌های ایرانی، در حاشیهٔ تاریخ قرار داد.


۱۴.۵. پروژهٔ پاک‌سازی فرهنگی: ابعاد و اجرا

۱۴.۵.۱. ابعاد سه‌گانهٔ پاک‌سازی

  • بعد فیزیکی: تخریب یا مدفون‌سازی عمدی آثار معماری مادی
  • بعد زبانی: حذف سیستماتیک زبان مادی از عرصهٔ نوشتار رسمی
  • بعد تاریخی: بازنویسی روایت‌های تاریخی به نفع پارس

این سه بُعد در کنار هم، مثلثی را تشکیل می‌دادند که هدف آن محو یک هویت تمدنی مستقل و جایگزینی آن با روایتی پارس‌محور بود.


۱۴.۵.۲. ابزارهای اجرای پروژه

  • جایگزینی کتیبه‌ها و نمادهای مادی با بیانیه‌های سیاسی هخامنشی
  • کنترل کامل تولید اسناد و متون رسمی
  • ایجاد مشروعیت برای حکومت جدید از طریق تحریف تاریخ

این ابزارها با دقت و به‌صورت سیستماتیک به کار گرفته شدند تا حافظهٔ رسمی را به‌کلی بازنویسی کنند.


۱۴.۶. پیامدهای تاریخی و معاصر

۱۴.۶.۱. تحریف درک تمدن ایرانی

پاک‌سازی سیستماتیک منجر به:

  • کمرنگ‌شدن نقش بنیادین زاگرس در دولت‌سازی ایرانی
  • القای نادرستِ تقدم و برتری فرهنگی پارس
  • محو شدن سهم واقعی مادها در شکل‌گیری هویت ایرانی

در نتیجه، ریشه‌های عمیق تمدن ایرانی در زاگرس برای قرن‌ها در سایهٔ تاریخ رسمی قرار گرفت.


۱۴.۶.۲. پیامدهای معاصر

  • ایجاد شکاف در درک صحیح تطور تمدن ایرانی
  • محروم‌ماندن جامعه از درس‌های تاریخی نخستین دولت ایرانی
  • تأثیر منفی بر هویت‌های محلی زاگرس

این شکاف تاریخی، تا به امروز بر نحوهٔ نگاه ما به تاریخ کهن ایران و تنوع فرهنگی غنی آن سایه افکنده است.


۱۴.۷. نتیجه‌گیری: ضرورت بازیابی حافظهٔ تاریخی

شواهد باستان‌شناختی، زبان‌شناختی و تاریخی نشان می‌دهد که بیستون نه یک انتخاب تصادفی، بلکه اقدامی برنامه‌ریزی‌شده برای تسلط بر نمادهای قدرت مادی و بازتعریف تاریخ به نفع هخامنشیان بوده است.

بازیابی این حافظهٔ تاریخی، نه تنها برای درک صحیح تاریخ ایران، بلکه برای احیای هویت کامل ایرانی ضروری است.

تداوم فرهنگ مادی در گویش‌ها، آیین‌ها و فرهنگ عامهٔ زاگرس، گواه زندهٔ این حقیقت تاریخی است که نمی‌توان یک تمدن را به تمامی از حافظهٔ جمعی محو کرد.

اکنون وظیفهٔ ماست که با خوانش دوبارهٔ این شواهد پراکنده اما جان‌سخت، تکه‌های پازل هویت فراموش‌شدهٔ نخستین دولت ایرانی را بار دیگر در کنار هم قرار دهیم.


فصل سوم: کودتاه داریوش و اشراف پارس 0

فصل سوم: کودتاه داریوش و اشراف پارس

فصل سوم: کتیبهٔ سندی گواه بر شاهی بردیا و کودتای داریوش واشراف پارس وکلاماتی ازگویش کلهری تا ماد

کتیبه بیستون تنها سند قدرت داریوش و هخامنشیان نیست، بلکه بازتاب واقعی تحولات سیاسی در ماد و پایان شاهی بردیا را نیز نشان می‌دهد. همان‌طور که در فصل دوازدهم از انتقال حکومت استیاگ به کورش و بعد به فرزندش بردیا گفتیم، بردیا جانشین قانونی کورش بود و شاه ماد – پارس بود و ماد قلب قدرت ایران پیش از هخامنشیان به شمار می‌رفت.

بخشهایی از کتیبه بیستون :

Bardiyā, ka ʿalā xšāyaθiya ḫuršiyāya šurīda būd, šaštā u pād-iš nabūd

۸. بردیا که علیه شاهی شوریده بود، سرنگون شد و جانشینی نداشت.

xšāyaθiyān Mād u ḫurāšiyān, u pištā u nabūd šudand

• xšāyaθiyān Mād ≈ شاه ماد

• u ḫurāšiyān ≈ و شورشیان

• u pištā u nabūd šudand ≈ یا به فرمان من پیوستند یا نابود شدند

در کتیبه بیستون، داریوش بردیا و شاه ماد را به عنوان شورشی معرفی کرده است. این روایت، مستند مشروعیت قتل بردیا و کودتای داریوش است، در حالی که واقعیت تاریخی نشان می‌دهد بردیا فرزند کورش و شاه قانونی ماد و ایران مرکزی بوده است. داریوش با این ادعا که بردیا شورشی است، توانست قتل او و تصاحب سلطنت را توجیه کند و قدرت خود را تثبیت نماید.

داریوش و اشراف پارسی به بردیای ، عنوان «بردیای دروغین» زدند و ادعا کردند که او بردیا نیست، بلکه «گئوماتِ مُغ» است و بردیا پیش‌تر کشته شده‌است. آن‌ها فردی را که شباهت بسیاری به بردیا داشت، به شاهی نشاندند تا بتوانند قدرت را در ماد حفظ کنند و حکومت را در دست گیرند.

کتیبه همچنین به وضوح بیان می‌کند که:

• سرزمین‌های پارس، ماد، پارت، ایلام، بابل، آشور، لیدیه، سکاها، شمال و جنوب، به فرمان داریوش بازگشتند.

• حاکمان ماد و سرزمین‌های شورشی یا به فرمان داریوش پیوستند یا نابود شدند.

• بردیا که علیه شاهی شوریده بود، سرنگون شد و جانشینی نداشت.

**ضمیمهٔ تحلیلی: حذف آگاهانهٔ تاریخ ماد**

حکومت ماد که پیش از پارسیان ظهور کرده و حتی امپراتوری آشور را از میان برداشت، هیچ سند کتبی یا کتیبه رسمی از خود به‌جا نگذاشته است. این فقدان، با توجه به وسعت و نفوذ نظامی مادها، یک تناقض تاریخی مهم به‌شمار می‌رود.

**خروج از زیر یوغ مادها:**

مادها پیش از هخامنشیان قدرت را در زاگرس و فلات ایران در اختیار داشتند. برای تثبیت سلطنت تازه، داریوش مجبور بود تاریخ ماد و نفوذ آن‌ها را کم‌رنگ کند و خود را پایه‌گذار تمدن جدید معرفی نماید.

**تقویت مشروعیت هخامنشی:**

حذف یا بازنویسی تاریخ ماد باعث شد هویت سیاسی و فرهنگی پارس‌ها تقویت شود. کتیبهٔ بیستون به‌عنوان سند رسمی، هویت هخامنشی را به‌عنوان وارثان زمین و قدرت تثبیت می‌کند.

**شواهد فرهنگی و زبانی:**

• حذف زبان مادی از متون رسمی

• تمرکز بر خدایان و اسطوره‌های پارسی

• بازنویسی نسب‌نامه‌ها

ریشه‌های کهن، ساختارهای نحوی زاگرسی و واژگان هم‌خانواده با زبان‌های باستانی، پلی میان گذشته و امروز است. می‌توان گفت گویش کلهُری خود نوعی «کتیبهٔ شفاهی» است که حافظ بخشی از تاریخ ماد و زاگرس کهن است، حتی آن‌گاه که کتیبه‌ها سکوت کرده‌اند.

**امتداد دستور زبانی مادی:**

ساختارهای نحوی و نشانه‌های حالت در کلهُری بازتاب دستور زبان ایرانی (زاگرس میانی باستان) هستند.

**واژه‌های مهجور در فارسی، زنده در کلهُری:**

نمونه‌هایی چون «شا» شاه، «مانگ» ماه و «خور» خورشید «کَور» بلندی در فارسی مدرن کاربرد محدود دارند اما در کلهُری زنده‌اند.

**تلفظ نزدیک به ایلامی و مادی:**

واج‌هایی مانند «ڕ» و «ڵ» نشان‌دهندهٔ نزدیکی به سامانهٔ واجی ایلامی و مادی است.

**ارتباط تاریخی با انگیزهٔ داریوش:**

واژه‌هایی که بازماندهٔ قدرت و سازمان‌اند (همچون سپا، شا، مانگ، نِیوسان و دیگران) بیانگر نیاز داریوش به ایجاد نظم، مشروعیت و فاصله‌گیری از میراث مادی هستند.

**نتیجه: کتیبهٔ بیستون به روایت کلهُری**

گویش کلهُری به‌عنوان کتیبهٔ شفاهی زندهٔ زاگرس باستان عمل می‌کند؛ زبانی که بدون نیاز به سنگ‌نوشته، خاطرهٔ زبانیِ مردم ماد را در خود نگاه داشته است.

واژه‌های کلیدی کلهُری مانند شا، سپا، مانگ، خور و نِیوسان، همچون سنگ‌نوشته‌ای زنده‌اند که هر روز در گفتار مردم زاگرس تکرار می‌شوند و روایت مردمانی را بازگو می‌کنند که پیش از داریوش بودند.

از این‌رو، هر واژهٔ کهن در گویش کلهُری، نه تنها یادگاری از زبان ماد، بلکه بخشی از تاریخ زندهٔ بیستون است؛ تاریخی که نه بر سنگ، بلکه بر زبان مردم حک خور اوا و اوای.

کورش کبیر، کمبوجیه و هویت هخامنشی

کورش کبیر: نوه استیاگ، وارث قانونی ماد و شاه ماد بود. در متون باستانی و یونانی، او «شاه ماد» خوانده شده و عنوان رسمی هخامنشی برای مشروعیت سلطنت توسط او به کار نرفته است.

کمبوجیه دوم: پسر کورش، ادامه‌دهنده سلطنت پدر و شاه ماد و پارس، هنوز خود را هخامنشی رسمی معرفی نکرده است.

بردیا: شاه قانونی ماد، قبل از کودتای داریوش، مشروعیت سلطنت ماد را در دست داشت.

داریوش اول: اولین کسی که رسماً هویت هخامنشی را به عنوان ابزار مشروعیت سلطنت رسمی به کار برد و مرکز حکومت هخامنشی را در پارس تثبیت کرد.

۷. نتیجه‌گیری

کتیبه بیستون ابزار مشروعیت‌سازی برای داریوش است، نه گزارش دقیق شورش بردیا.

ماد همچنان مرکز اصلی قدرت پیش از هخامنشیان بوده و کورش و کمبوجیه، وارث قانونی ماد بودند.

گویش کلهُری به عنوان یک کتیبهٔ شفاهی زنده، حافظ تاریخ ماد و زاگرس کهن است و نشان می‌دهد چگونه زبان، قدرت و هویت فرهنگی می‌توانند بدون سنگ‌نوشته، منتقل شوند.

✅ جمع‌بندی کلیدی:

کورش کبیر = شاه ماد، وارث قانونی ماد

کمبوجیه دوم = ادامه سلطنت پدر، شاه ماد و پارس

بردیا = شاه قانونی ماد، قدرت هنوز در دست ماد بود

داریوش اول = تثبیت سلطنت هخامنشی و مرکز حکومت در پارس، ابزار مشروعیت رسمی

🏛️ جدول تحول قدرت از ماد به پارس

🟤 شاهان ماد (از دیاکو تا بردیا)

دیاکو (حدود ۷۰۸ – ۶۵۵ پ.م)

· مرکز قدرت: هگمتانه
· جایگاه خانوادگی: بنیان‌گذار دولت ماد
· ویژگی‌ها و اقدامات: نخستین پادشاه سازمان‌یافتهٔ زاگرس؛ ایجاد نظام قضایی و مرکزیت سیاسی
· سرانجام: مرگ طبیعی

فرورتیش (۶۵۵ – ۶۲۵ پ.م)

· مرکز قدرت: هگمتانه
· جایگاه خانوادگی: پسر دیاکو
· ویژگی‌ها و اقدامات: گسترش قلمرو ماد؛ اتحاد با قبایل زاگرس
· سرانجام: کشته‌شده در جنگ با آشور

هووخشتره (۶۲۵ – ۵۸۵ پ.م)

· مرکز قدرت: هگمتانه
· جایگاه خانوادگی: پسر فرورتیش
· ویژگی‌ها و اقدامات: سازمان‌دهندهٔ ارتش ماد؛ سقوط نینوا؛ و اقتدار نظامی ماد
· سرانجام: مرگ طبیعی

ایشتویگو (آخرین شاه مستقل ماد) (۵۸۵ – ۵۵۰ پ.م)

· مرکز قدرت: هگمتانه
· جایگاه خانوادگی: پسر هووخشتره
· ویژگی‌ها و اقدامات: حفظ قدرت فرهنگی زاگرس
· سرانجام: مرگ طبیعی (کهولت سن)

کورش دوم (۵۵۰ – ۵۳۰ پ.م)

· مرکز قدرت: هگمتانه / پاسارگاد
· جایگاه خانوادگی: نوهٔ ایشتویگو از سوی مادر
· ویژگی‌ها و اقدامات: در منابع ایرانی و یونانی «شاه ماد » خوانده شده؛ ادامه‌دهندهٔ سنت ماد فتح بابل
· سرانجام: مرگ در نبرد

کمبوجیه دوم (۵۳۰ – ۵۲۲ پ.م)

· مرکز قدرت: بابل / ماد
· جایگاه خانوادگی: پسر کورش
· ویژگی‌ها و اقدامات: حفظ پیوند ماد و پارس؛ تسخیر مصر
· سرانجام: مرگ در مسیر بازگشت

بردیا (واپسین شاه ماد) (۵۲۲ پ.م)

· مرکز قدرت: هگمتانه
· جایگاه خانوادگی: پسر دوم کورش
· ویژگی‌ها و اقدامات: بازگشت عدالت مادی؛ محبوب در سراسر ایران
· سرانجام: کشته‌شده در کودتای داریوش


🔵 آغاز شاهنشاهی پارسی (از داریوش به بعد)

داریوش یکم (۵۲۲ – ۴۸۶ پ.م)

· پایتخت اصلی: شوش / پارسه (پرسپولیس)
· ویژگی‌ها و اقدامات: بنیان‌گذار رسمی شاهنشاهی پارس؛ نویسندهٔ کتیبهٔ بیستون برای مشروعیت خود
· توضیح تاریخی: آغاز دورهٔ پارسی و انتقال قدرت از ماد به پارس اولین شخصی که در تاریخ نام هخامنشیان را به زبان آورد وبرکتیبه ها نوشت

خشایارشا یکم (۴۸۶ – ۴۶۵ پ.م)

· پایتخت اصلی: شوش / پارسه
· ویژگی‌ها و اقدامات: ادامه‌دهندهٔ سیاست داریوش؛ ساخت کاخ‌های عظیم در پرسپولیس
· توضیح تاریخی: تثبیت هویت پارسی

اردشیر یکم تا داریوش سوم (۴۶۵ – ۳۳۰ پ.م)

· پایتخت اصلی: شوش / پارسه / بابل
· ویژگی‌ها و اقدامات: استمرار حکومت پارسیان؛ بازتاب فرهنگی و اداری ماد در دربار پارس
· توضیح تاریخی: پایان با شکست در برابر اسکندر مقدونی

فصل دوم: از ماندانا تا داریوش 0

فصل دوم: از ماندانا تا داریوش

فصل دوم: از ماندانا تا داریوش؛ گذار قدرت از ماد به هخامنشی
پژوهش و گردآوری: یونس پرویز

چکیده

این فصل به تحلیل نقش تاریخی ماندانا، دختر ایشتوویگو (آخرین پادشاه ماد) و مادر کوروش بزرگ، در انتقال مسالمت‌آمیز قدرت از ماد به هخامنشی می‌پردازد. با نگاهی ژرف به روایت‌های تاریخی و شواهد زبانی، نشان می‌دهیم که چگونه این گذار، نه یک فروپاشی، بلکه تداوم تمدن ایرانی در قالبی نوین بود.

ماندانا: پیکره‌ای از خرد و پیوند

ریشه‌شناسی نام ماندانا:

  • مان (در گویش کلهری: مالکیت و تعلق)
  • دانا (خردمند و آگاه)
  • ترکیب: “دانای من” یا “دختر دانای من”

این نام، هم‌خوانی کامل با جایگاه او به عنوان تنها وارث قانونی ایشتوویگو دارد. ماندانا نه تنها نماد پیوند دو خاندان ماد و پارس بود، بلکه تجسم خرد و درایت سیاسی در یکی از حساسترین دوره‌های تاریخ ایران به شمار می‌رود.

انتقال قدرت: واقعیت در پس افسانه

نقش واقعی ماندانا:

  • میانجی‌گری بین اشراف ناراضی ماد و خاندان پارس
  • هماهنگ‌کننده انتقال مسالمت‌آمیز قدرت
  • تضمین‌کننده مشروعیت دوگانه کوروش

تحریف روایت‌های تاریخی:
روایت‌هایی مانند خواب ایشتوویگو و ماجرای هارپاگ، احتمالاً برای کمرنگ کردن نقش محوری ماندانا و ارائه تصویر مردسالارانه از تاریخ ساخته شده‌اند. در واقعیت، هارپاگ نه خائن، بلکه مجری تصمیمی بود که با توافق درون‌خاندانی ماد صورت گرفته بود.

کوروش: تبلور وحدت ماد و پارس

ریشه‌شناسی نام کوروش:

  • از ریشه “کَور” در گویش کلهری به معنای “کوه بلند”
  • پسوند “ـش” نشانه صفت یا بزرگ‌منشی
  • معنای کامل: “کوه بلند” یا “صاحب بلندی”

کوروش با بهره‌گیری از میراث دوگانه خود:

  • سرداران و مشاوران مادی را در دستگاه حکومتی جای داد
  • ساختار اداری ماد را حفظ کرد
  • فرهنگ و زبان مادی را در امپراتوری نوپای هخامنشی تداوم بخشید

داریوش: نقطه عطف در روایت تاریخی

گسست از میراث مادی:
داریوش که نسب مستقیمی با خاندان کوروش نداشت، برای تحکیم قدرت خود:

  • به طور سیستماتیک هویت مادی را از اسناد رسمی حذف کرد
  • زبان پارسی باستان را به جای زبان مادی به کار گرفت
  • روایت جدیدی از تاریخ ارائه داد که بر برتری پارس تأکید داشت

کودتای داریوش و مسئله بردیا:
بردیای ، آخرین بازمانده مشروع از تبار ماد-پارسی بود که به دست داریوش به ناحق “دروغین” خوانده شد. این برچسب‌زنی سیاسی، زمینه را برای حذف کامل میراث ماد و سلطه بی‌چون و چرای پارس فراهم کرد. شواهد تاریخی نشان می‌دهد بردیا وارث واقعی تاج و تخت بود و داریوش با کودتایی خونین او را از میان برداشت.

پیامدهای تاریخی

تداوم فرهنگی:

  • حفظ بسیاری از عناصر فرهنگی ماد در دوره هخامنشی
  • تداوم زبان مادی در مناطق زاگرس‌نشین
  • انتقال سنت‌های حکومتداری ماد به هخامنشیان

گسست سیاسی:

  • جابجایی کانون قدرت از هگمتانه به پاسارگاد و شوش
  • جایگزینی اشراف پارسی به جای نخبگان مادی
  • تغییر روایت تاریخی به نفع پارس

نتیجه‌گیری: بازخوانی انتقادی تاریخ

گذر از ماد به هخامنشی را باید نه as یک فتح، که تداوم تمدن ایرانی در قالبی جدید دانست. ماندانا در این گذار نقشی محوری داشت که تاریخ‌نگاری متأخر آن را کمرنگ کرده است. کوروش وارث راستین هر دو فرهنگ بود و تنها با روی کار آمدن داریوش بود که توازن به نفع پارس تغییر کرد.

[در تحلیل انگیزه‌های داریوش:]


اقدام داریوش برای پاک‌سازی هویت مادی، تنها یک تصمیم سیاسی نبود، بلکه پاسخی بود به یک بحران مشروعیت و نیاز به تمرکز قدرت. او و اشراف پارس، با وجود به دست گرفتن قدرت سیاسی، همواره خود را در سایه‌ی تمدن پیشرفته‌تر و ساختارهای حکومتی ریشه‌دار ماد می‌دیدند. مادها بودند که نخستین امپراتوری ایرانی را بنیان نهاده، آشور را نابود کرده و الگویی برای حکمرانی بودند. داریوش دریافت که برای استحکام پایه‌های سلسله‌ی نوپای هخامنشی و ایجاد یک هویت امپراتوری یکپارچه، باید محور قدرت و مرجعیت تاریخی را برای همیشه از هگمتانه به پارس منتقل کند. از این رو، پروژه‌ی حذف سیستماتیک مادها نه برای نابودی، که برای بازتعریف مرکز و پیرامون در جهان ایرانی و قطع پیوندهای طبیعی اشرافیت با گذشته مادی بود. او در حال بنیان نهادن دولتی متمرکز بود که در آن، هیچ مرکزی به جز پارس نباید وجود می‌داشت.


این بازخوانی نه تنها تصویر دقیق‌تری از تاریخ ایران باستان ارائه می‌دهد، بلکه جایگاه والای زنان در سیاست‌گذاری‌های کلان تاریخی را نیز روشن می‌سازد.


پژوهش و گردآوری: یونس پرویز

فصل دوازدهم: تداوم تمدن؛ از ساسانیان 0

فصل دوازدهم: تداوم تمدن؛ از ساسانیان

فصل دوازدهم: تداوم تمدن؛ از ساسانیان تا شکل‌گیری هویت ایلی کلهر
پژوهش و گردآوری: یونس پرویز

مقدمه

بررسی ریشه‌های تاریخی ایل کلهر بدون در نظر گرفتن بستر باستانی و جغرافیایی زاگرس میانی، تصویری ناقص از پیشینه این قوم کهن ارائه می‌دهد. این فصل به بررسی پیوندهای عمیق ایل کلهر با میراث دوره ساسانی و تداوم این پیوندها در قالب هویت ایلی نوین می‌پردازد.

زاگرس؛ پناهگاه ایران کهن

با فروپاشی شاهنشاهی ساسانی در سده هفتم میلادی، ایران از نظر سیاسی و فرهنگی وارد دوره‌ای دشوار شد.

زاگرس در آن زمان آخرین سنگر ایران بود؛ سنگری که نه با شمشیر، بلکه با زبان و حافظه حفظ شد. این منطقه به عنوان پناهگاهی امن، نه تنها جان انسان‌ها، بلکه فرهنگ، زبان و آیین‌های کهن ایرانی را در خود پناه داد.

مراکز تمدنی ساسانی در قلمرو کلهر

محدوده کنونی ایل کلهر در غرب کرمانشاه، یکی از کهن‌ترین مناطق سکونت انسان در فلات ایران است. این ناحیه در دوره ساسانیان میزبان شبکه‌ای از کاخ‌ها، آتشکده‌ها، قلعه‌ها و چاپارخانه‌ها بود.

شواهد باستان‌شناسی نشان می‌دهد نواحی گیلانغرب، قصرشیرین، اسلام‌آباد غرب ، جایگاه ویژه‌ای در نظام اداری و نظامی ساسانیان داشتند. این مناطق نه تنها مراکز سکونتی، بلکه پایگاه‌های مهم سیاسی و فرهنگی بودند.

کاخ و آتشکده سراب گیلانغرب

در منطقه سراب گیلانغرب، سه بنای مهم شناسایی شده است:

کاخ اربابی:


در کنار چشمه پرآب سراب قرار دارد. ساختار معماری، مصالح سنگی و شیوه طاق‌بندی آن شباهت زیادی با کاخ‌های شناخته شده ساسانی در فیروزآباد و بیشاپور دارد.

آتشکده سنگی:


در سوی دیگر چشمه واقع شده که احتمالاً نقش مذهبی و آیینی داشته و در ارتباط مستقیم با کاخ بوده است.

قلعه باستانی:


در فاصله حدود شش کیلومتری این مجموعه قرار دارد که هنوز به طور کامل کاوش نشده است.

این سه اثر در کنار هم، الگویی کلاسیک از ساختار قدرت و سازمان فضایی در دوره ساسانی را نمایش می‌دهند: کاخ به عنوان مرکز حکومتی، آتشکده به عنوان مرکز آیینی، و قلعه به عنوان پایگاه نظامی و دفاعی.

شبکه ارتباطی ساسانی

در مسیر کرند به سرپل ذهاب،«قلعه یا زندان یزدگرد» معروف است. این بنا به احتمال زیاد چاپارخانه‌ها و ایستگاه‌ بین‌راهی بوده ،که بخشی از شبکه ارتباطی و نظامی ساسانیان را تشکیل می‌داده است. این شبکه نه تنها برای جابجایی نیروهای نظامی، بلکه برای انتقال اطلاعات و کالاها مورد استفاده قرار می‌گرفته است.

تداوم زبان و آیین‌ها

پس از سقوط ساسانیان، کوهستان زاگرس حافظ زبان و آیین کهن باقی ماند. گویش کلهری امروزی تداوم مستقیم زبان مادی است. این گویش در تماس با زبان رسمی ساسانی، هویت خود را حفظ کرد و ویژگی‌های منحصر به فردش را through centuries نگه داشت.

ویژگی‌های آوایی کلهری:

  • تبدیل /p/ به /v/ (آب → آو)
  • حذف همخوان پایانی (سنگ → سان)
  • جابجایی /l/ و /r/ (بلوط → بَروی)
  • حفظ آوای /ژ/ (روز → رُوژ)

نمونه‌های زبانی کهن:

طاق وسان:


در گویش کلهری به معنای «طاق سنگی» است و شکل اصیل‌تر نام امروزی «طاق بستان» محسوب می‌شود.

اَلپَرگه:

نام رقص آیینی و جمعی در کلهری است (در گویشهای دیگر: هَلپَرکی) و از ریشه‌های hal / har و par ساخته شده است.

پی‌ئای و ژِن:

  • پی‌ یای /piːəjæ/ ← از ریشه اوستایی paiti- به معنای «نگهبان، سرپرست»
  • ژِن /ʒen/ ← از ریشه اوستایی jaini- به معنای «زن، زایش‌گر»

این دو واژه در گویش کلهری، نه تنها برای اشاره به «مرد» و «زن» به کار می‌روند، بلکه بار معنایی عمیق‌تری از نقش‌های اجتماعی و طبیعی در فرهنگ کهن ایرانی را حفظ کرده‌اند.

شکل‌گیری هویت ایلی

با فروپاشی ساسانیان، قدرت در زاگرس به تدریج از پایتخت‌نشینان به خاندان‌ها و طوایف محلی منتقل شد. در این دوره گذار، هویت‌های ایلی نوین شاید شکل گرفتند. ایل‌هایی مانند «کلهر احتمالا قدمتی کهن تر »، سنجابی، زنگنه ، گوران ، قلخانی ، جاف….. نه تنها گروه‌هایی تازه، بلکه ادامه همان تمدن کهن ایران بودند که در قالب جدیدی سازمان یافته بودند.

آثار تاریخی و فرهنگی

کاخ اربابی گیلانغرب:


این بنای سنگی و آجری در کنار سراب مورت، مربوط به دوران اشکانی و ساسانی است. کاخ اربابی علاوه بر کارکرد مسکونی، نقش سیاسی و اجتماعی نیز داشته است. نشست‌های ایلی، دیدار با سران طوایف و تصمیم‌گیری‌های محلی اغلب در همین مکان صورت می‌گرفت.

قلعه‌های تاریخی:

در اطراف گیلانغرب قلعه‌های متعددی وجود دارد که از روزگار باستان مورد استفاده بوده‌اند. کارکرد اصلی این دژها، پاسداری از مرزهای غربی کلهر و کنترل راه‌های عبوری به سوی دیگر مناطق بوده است.

آتشکده میل می‌لگه:

در بخش حمیل از اسلام‌آباد غرب، بقایای آتشکده‌ای ساسانی قرار دارد که مردم محلی آن را «میل می‌لگه» می‌نامند. این نیایشگاه در مسیری قرار داشته که در دوران باستان، بخشی از راه‌های ارتباطی میان کرمانشاه، تیسفون و سرزمین‌های غربی ایران بوده است.

گذار از آتشکده به خانقاه

با فروپاشی ساسانیان و گسترش نفوذ خلافت عرب، ساختار مذهبی و اداری ایران از هم گسست. آتشکده‌ها خاموش شدند، اما در بسیاری از نقاط زاگرس از جمله گیلانغرب، این مکان‌های آیینی به شکل جدیدی تداوم یافتند. بسیاری از آن‌ها به «پیر»، «خانقاه» یا «زیارتگاه» تبدیل شدند.

این گذار، نشان‌دهنده انعطاف فرهنگی و توانایی جامعه محلی در حفظ هسته اصلی باورهایش در قالب‌های جدید است. خان‌نشینی در این دیدگاه، نه یک مرحله عقب‌مانده، بلکه شکل تکامل‌یافته مقاومت فرهنگی ایران بود.

نتیجه‌گیری

وجود مجموعه‌های کاخ، آتشکده و قلعه در گیلانغرب، همراه با پیوندهای آشکار آن با مراکز ساسانی در قصر شیرین، اسلام‌آباد و طاق وسان، نشان می‌دهد که این ناحیه در دوره ساسانی یکی از محورهای مهم سیاسی و فرهنگی غرب ایران بوده است.

استمرار حضور انسان در این منطقه تا امروز، پیوندی مستقیم میان تاریخ ساسانی و هویت تاریخی ایل کلهر برقرار می‌کند. گویش کلهری نه تنها شاخه‌ای از کردی جنوبی، بلکه گنجینه‌ای از واژگان و ساخت‌های باستانی ایران است.

از طاق وسان گرفته تا افعالی مانند زآن ….، همه نشان می‌دهند که گویش کلهری پیوندی زنده میان زبان باستانی ایران و هویت امروز مردم زاگرس است. کلهر را می‌توان یکی از مهم‌ترین گاهواره‌های تاریخی ایران دانست.

این آثار نه فقط یادگار سنگ و گل، بلکه روایتگر تاریخ زنده‌ای هستند که در حافظه مردم کلهر جاری است و تداوم فرهنگی چندین هزارساله این سرزمین را به نمایش می‌گذارد.


پژوهش و تدوین: یونس پرویز

فصل یازدهم: پیوستگی تاریخی و فرهنگی 0

فصل یازدهم: پیوستگی تاریخی و فرهنگی

پیوستگی تاریخی و فرهنگی گیلانغرب ایل کلهر

گیلانغرب، یکی از کهن‌ترین و اصیل‌ترین مناطق در غرب ایران، در دل رشته‌کوه‌های زاگرس و در قلمرو ایل بزرگ کلهر قرار گرفته است. این سرزمین کوهستانی، از دیرباز محل زیست، کوچ و شکل‌گیری فرهنگ‌هایی بوده که ریشه‌های آن در اعماق تاریخ این مرز و بوم گسترده است. شواهد باستان‌شناسی به‌دست‌آمده از نواحی گیلانغرب، نه‌تنها از قدمت استقرار انسان در این منطقه حکایت دارد، بلکه نشانگر پیوستگی دیرینه میان مردمان امروز کلهر و نیاکان باستانی آنان است.

۱. جایگاه گیلانغرب در قلمرو فرهنگی کلهر

تمامی روستاها، دشت‌ها و ارتفاعات گیلانغرب در محدوده‌ای واقع شده‌اند که از دیرباز بخشی از قلمرو ایل کلهر به‌شمار می‌آمده است. این قلمرو از سرپل‌ذهاب تا دالاهو و از کرند تا اسلام‌آباد امتداد دارد و در منابع محلی و ایلی به عنوان «دل زاگرس کلهر» شناخته می‌شود. بنابراین هرگونه کشف و یافتهٔ باستانی در این محدوده، در حقیقت بخشی از میراث کهن مردم کلهر است، حتی اگر در زمان‌های بسیار دور، پیش از آن‌که نام «کلهر» شکل گیرد، مردمان آن به نام‌های دیگری شناخته می‌شدند.

۲. یافته‌های باستانی و شواهد تاریخی

در سال‌های اخیر، اداره میراث فرهنگی گیلانغرب از کشف پنج اثر تاریخی جدید در نواحی کوهستانی و مرزی این شهرستان خبر داد. این آثار شامل دو بنای سنگی با کاربری مذهبی و حاکم‌نشین مربوط به دوران صفویه و نیز دو محوطهٔ باستانی و یک گورستان کهن با قدمتی میان دو تا سه هزار سال هستند.

علاوه بر آن، کهن‌ترین شیء تاریخی

تبر سنگی با قدمت ۱۲۵ هزار سال پیش از میلاد، در همین ناحیه از گیلانغرب کشف شده و اکنون در موزه ملی ایران نگهداری می‌شود. این آثار، همراه با بیش از ۴۰۶ اثر تاریخی ثبت‌شدهٔ ملی در گیلانغرب، گواهی روشن بر دیرینگی حضور انسان و تداوم فرهنگی در این سرزمین هستند.

پژوهش‌های میدانی و بررسی‌های انجام‌شده در گیلانغرب

آثار و نشانه‌هایی کشف شده که نشان از پیوند مستقیم این منطقه با فرهنگ‌های باستانی ایران دارد. بسیاری از واژه‌ها و نمادهای محلی در این ناحیه، ریشه در زبان‌های اوستایی و مادی دارند؛ واژه‌هایی که هنوز در گفتار مردم کلهر شنیده می‌شود. کتیبه‌ها، ابزارهای سنگی و نقش‌های برجسته بر صخره‌ها و تپه‌های تاریخی گواه آن‌اند که مردمان این سرزمین نه‌تنها با فرهنگ‌های همسایه در ارتباط بوده‌اند، بلکه خود یکی از پایه‌گذاران تمدن‌های زاگرس‌نشین محسوب می‌شده‌اند.

معرفی کاخ اربابی ساسانی گیلانغرب

کاخ اربابی سراب مورد گیلانغرب دوره اشکانی و ساسانی

از جمله آثار شاخص می‌توان به بقایای سنگ‌نگاره‌ها، مسیرهای باستانی، و نشانه‌های مذهبی اشاره کرد که به‌ویژه در مناطق حاشیه‌ای گیلانغرب تا سرپل‌ذهاب مشاهده می‌شوند. بسیاری از این آثار در آیین‌ها و نام‌های بومی همچنان زنده‌اند و در روایت‌های شفاهی که نسل به نسل منتقل شده‌اند، ردپای آنها دیده می‌شود.

۳. پیوستگی تاریخی مردمان زاگرس تا کلهر امروزی

دوره‌های تاریخی و پیوست فرهنگی آن‌ها با مردم کلهر را می‌توان به شکل زیر خلاصه کرد:

  • پیش‌تاریخ (پارینه‌سنگی):
    سکونتگاه‌های غارنشین و ابزارهای سنگی (تبر ۱۲۵ هزارساله) → کهن‌ترین حضور انسان در زاگرس میانی.
  • عصر مفرغ و آهن (۳۰۰۰-۱۰۰۰ ق.م):
    جوامع کوه‌نشین زاگرسی، فرهنگ‌های گودین و گیلانغرب → تداوم سکونت در دامنه‌های زاگرس.
  • دوره ماد و هخامنشی:
    نواحی غرب زاگرس، بخشی از ماد غربی → پیدایش ریشه‌های زبان‌های ایرانی شمال‌غربی، نیاکان زبان کردی.
  • دوره اشکانی و ساسانی:
    ساختارهای ایلی در زاگرس → شکل‌گیری هسته‌های اولیه ایل‌های کردی از جمله کلهر.
  • اسلام تا صفویه:
    ظهور ایلات کردی در متون تاریخی → تثبیت نام و جایگاه ایل کلهر در غرب ایران.

۴. پیوستگی فرهنگی، زبانی و آیینی

در کالبدشناسی آثار مکشوفه، شباهت‌های فرهنگی بسیاری با سنت‌های امروزی مردم کلهر دیده می‌شود:

  • استفاده از مصالح بومی چون سنگ، گچ و چوب بلوط در بناهای صفوی، همان الگوی معماری بومی کلهر است.
  • واژه‌های محلی مناطق باستانی (همچون دشت شک‌میدان، طاق‌چنار، یا تنگ کهنه) همگی دارای ریشه در زبان کردی کلهری هستند.
  • وجود تکیه‌ها و اماکن مذهبی با ساختار گنبدی و شومینه‌ای، نشانگر استمرار آیین‌های جمعی و باورهای دینی در میان مردمان این ناحیه است.

۵. ریشه‌های زبانی کهن در گویش کلهری

بررسی‌های زبانی نشان می‌دهد بسیاری از واژه‌های رایج در گویش کلهری، ریشه در زبان‌های اوستایی و فارسی میانه دارند. این واژه‌ها نه‌تنها در گفتار روزمره، بلکه در نام مکان‌ها و آیین‌های محلی نیز به چشم می‌خورند.

جدول واژه‌ها و ریشه‌های کهن کلهری:

واژه (فارسی)ریشه در اوستایی / فارسی میانهواژه در گویش کلهریمعنی و کاربرد (فارسی)
آمدنhātan- (ساسانی – آمدن)هاتم / هاتی / هاتبیان‌کنندهٔ آمدن یا حرکت به‌سوی مکان
رفتنčai- (اوستایی – رفتن)چییم / چیین / چِیترک مکان یا حرکت از جایی به جای دیگر
سنگgairi- (اوستایی – سنگ، کوه)گِلورتوده‌سنگ یا سنگ‌های انباشته
زمینzīu- (اوستایی – زمین، بستر زندگی)زِیوزمین، خاک، بستر زیست
کوتاهkal / kul- (ایرانی باستان – کوتاه، بریده)کُلچیزی کوتاه یا تپه‌مانند
چشمčašman- (اوستایی – چشم)چَواندام بینایی
کجkaft (فارسی میانه – خمیده)چَفتمایل یا کج
درازdreǰa- (اوستایی – بلند)دِرئ‌ژبلند یا کشیده
افتادنrəm- (اوستایی – فرو افتادن)رِم/ رمیاافتادن یا خراب شدن
آبیkao- (اوستایی – آبی، کبود)کَورنگ آبی یا کبود
لیزsarə- (اوستایی – لغزیدن)سِرصاف یا لغزنده
سراشیبیraēza- (اوستایی – شیب)لِی‌ژزمین شیب‌دار یا سرازیری
خاکxarə- (اوستایی – خاک، غبار)خَرِی / خَرِگخاک یا گرد زمین
لباسdelān (فارسی میانه – پوشش)دِلَن / دِلِنجامه یا پوشاک
گلیمvərə- (اوستایی – بافتن، گستردن)وَرزیرانداز بافته‌شده از پشم
مادر بزرگdādā- (فارسی میانه – بخشنده، بزرگ)دادا/ ننگهمادر بزرگ یا زن سالخورده و محترم
مادر بزرگnānā (هندواروپایی – مادر)نَنگه مادربزرگ
پیر مردčaram- (فارسی میانه – پوست، چرم)ری‌چَر‌مِیمرد سالخورده یا پیر، با پوست چروکیده

۶. نتیجه‌گیری

گیلانغرب نه‌تنها بخشی از جغرافیای کلهر، بلکه بخشی از حافظهٔ تاریخی ایران است. آنچه در دل این خاک نهفته، سندی است بر حضور کهن و پایداری فرهنگی مردمان زاگرس. با اتکا به شواهد تاریخی و فرهنگی، می‌توان گفت که تمامی آثار تاریخی گیلانغرب – چه بناهای صفوی، چه ابزارهای سنگی و محوطه‌های باستانی – در یک بستر جغرافیایی و فرهنگی شکل گرفته‌اند که امروز «سرزمین کلهر» نامیده می‌شود. هرچند نام کلهر در متون باستانی دیده نمی‌شود، اما این آثار، بازتاب پیوستگی هزاران‌سالهٔ مردمانی است که فرهنگ و زبانشان در گذر زمان دگرگون اما ریشه‌دار باقی مانده است.

یافته‌های باستانی گیلانغرب نه تنها میراثی از گذشته، بلکه سندی زنده بر حضور و تداوم تاریخی کردها در زاگرس میانی به‌شمار می‌روند. پژوهش‌های آینده می‌تواند پیوندهای بیشتری میان این آثار و دوره‌های تاریخی پیش‌ازاشکانی و ساسانی آشکار سازد.

پژوهش و تدوین: یونس پرویز – پژوهشگر تاریخ ایل کلهر


فصل دهم: بررسی انتساب نادرست ایل کلهر به لر و لک 0

فصل دهم: بررسی انتساب نادرست ایل کلهر به لر و لک

بررسی انتساب نادرست ایل کلهر به لر و لک

پژوهش و گردآوری: یونس پرویز

۱. مقدمه: بیان مسئله

برخی، با استناد به مجاورت جغرافیایی، ایل کلهر را بخشی از اقوام لر، لک یا زیرشاخه‌ای از کردهای شمال غربی می‌پندارند. این فصل، با ارائه شواهد ساختاریافته در قالب جدول، به نقد این ادعا می‌پردازد.

۲. استقلال تاریخی: نگاه منابع کهن

منبع تاریخیدورهتوصیف کلهردلالت
حمدالله مستوفی (نزهةالقلوب)سده ۸ ه.قذکر کلهر در شمار ایلات غرب ایرانتشخیص واحد مستقل
ابن‌حوقل (صورة الارض)سده ۴ ه.قتوصیف قلمرو از کرمانشاه تا سومارتثبیت حوزه نفوذ
پل ساسانی کلهر (خرم‌آباد)ساسانی – اسلامینامگذاری بر اساس مقصدگواه اهمیت راهبردی، نه تعلق قومی

۳. تحلیل ریشه نام «کلهر» در برابر تحریف‌ها

صورت نادرست (تحریف)صورت صحیح (کلهری)ریشه‌شناسی و معناشناسینقد تحریف
کل وَر / کِل وِرکَل + هُور (کَلهُر)کَل: قوچ نر (نماد قدرت)
هُور: خورشید / هَور: کوه بلند
تغییر خودسرانه واج‌ها، نادیده گرفتن حساسیت آوایی کلهری
کلهوار / کلورکَلهُرترکیب اصیل: «قوچ کوهستان» یا «قدرتِ بلندای زاگرس»بی‌پایه بودن از نظر زبان‌شناسی تاریخی

۴. مقایسه تطبیقی زبان‌شناختی

ویژگی زبانیگویش کلهریگویش لری (نمونه)گویش کردی شمالی (نمونه)تحلیل تفاوت
واژه «کوه»کَش [kaʃ]کَه / کوهچییا [čiya]حفظ واج کهن /ʃ/ در کلهری
واژه «آمدن»هاتِن [hātən]اومَدنهاتِن [hatin]واکه کشیده در کلهری
واژه «تابستان»تآوسآن [tāwsān]تَوسون / تابیستونهاڤین [havîn]ریشه مستقل در کلهری
ساخت هجاییCVC/CV ساده (نزدیک به فارسی باستان)متفاوتمتفاوتحفظ ساختار کهن‌تر

۵. مقایسه ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی

مؤلفهایل کلهراقوام لر (الگوی عمومی)تحلیل تفاوت
ساختار ایلیسه شاخه اصلی: سیاه‌سیاه، خالدی، کرگآهساختار طایفه‌ای متفاوتسازمان درونی مستقل و متمایز
پوشش سنتی مردانشلوار گشاد کردی، پیراهن، کت کوتاهرداهای بلند، شلوارهای کوتاه‌تر غالبنشانه دو مسیر فرهنگی جداگانه در زاگرس
آیین ازدواجآیین «پشت عروس بسآن»، «خیر نو»آیین‌های متفاوت (مانند «کلاوهداری»)نظام نمادین و آیینی خاص
مرکزیت تاریخیگیلانغرب، اسلام‌آباد غرب خرم‌آباد، پلدختر و…کانون جغرافیایی-تمدنی جداگانه

۶. جمع‌بندی: چرا انتساب نادرست است؟

دلیل انتساب نادرستپاسخ مبتنی بر شواهد (جدول‌های بالا)نتیجه‌گیری
مجاورت جغرافیایی با لرستانوجود پل کلهر به عنوان مسیر ارتباطی، نه دلیل تعلق (بخش ۲)مجاورت، دلیل یکسانی نیست.
شباهت‌های ظاهری کلیتفاوت در ساختار ایلی، پوشش، آیین‌ها (بخش ۵)شباهت‌های سطحی، هویت متمایز را محو نمی‌کند.
دسته‌بندی زبانی کلانتمایزهای آوایی، واژگانی و ساختاری ریشه‌ای (بخش ۴)دسته‌بندی کلی، استقلال سامانه زبانی را نفی نمی‌کند.
برداشت از تحولات جمعیتیتحولات (مانند کوچ صفوی) هسته مرکزی کلهر را تغییر نداد (تاریخ شفاهی)تغییرات پیرامونی، هویت مستقل مرکز را زایل نمی‌کند.

۷. سخن پایانی: هویت به مثابه یک کل منسجم

ایل کلهر، با تاریخ مستقل (بخش ۲)، نام و زبان متمایز (بخش‌های ۳ و ۴) و فرهنگ و ساختار اجتماعی خاص خود (بخش ۵)، یک کل منسجم و خودبسنده را تشکیل می‌دهد. انتساب آن به دیگر اقوام، غفلت از این انسجام درونی و تکیه بر نشانه‌های بیرونی و گاه تصادفی است. شناسایی این استقلال، گامی به سوی تدوین تاریخی دقیق‌تر و عادلانه‌تر برای 

پژوهش و گردآوری: یونس پرویز

فصل هشتم: آیین ازدواج 0

فصل هشتم: آیین ازدواج

آیین ازدواج و پشت عروس بسآن در فرهنگ کلهر


پژوهش و گردآوری: یونس پرویز

ازدواج در فرهنگ ایل کلهر تنها پیوند دو دل نیست، بلکه پیمانی است میان دو خاندان و نشانه‌ای از تداوم نسل، مهر و حرمت خانوادگی. در هر مرحله از این آیین، معنا و باوری کهن نهفته است که ریشه در تاریخ و فرهنگ غنی این ایل دارد.
این آیین‌های پرمعنی و منظم، که هر کدام حامل پیامی از مهر، احترام و مسئولیت جمعی است، سنت‌هایی زنده و پویا هستند. آنها نشان می‌دهند که هویت فرهنگی ایل کلهر چگونه نه فقط در زبان و تاریخ، بلکه در اساسی‌ترین مناسک زندگی مشترک نیز جریان دارد و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. حفظ این آیین‌ها، در واقع حفظ چارچوب اخلاقی و اجتماعی است که نسل‌های پرشمار این ایل را در گذر زمان به هم پیوند داده است.

«خوآزمنی» خواستگاری و نی‌شان

در روزگار گذشته، انتخاب همسر در ایل کلهر با نظر بزرگان و ریش‌سفیدان انجام می‌گرفت. زمانی که خانواده داماد قصد خواستگاری داشتند، چند تن از بزرگ‌ترها به خانه پدر عروس می‌رفتند. اگر رضایت به دست می‌آمد، میان دو خانواده نی‌شان گذاشته می‌شد.

نی‌شان در گویش کلهری به معنی «نشانه وعده و پیوند» است. در گذشته، این نشانه معمولاً انگشتری، وسیله‌ای زینتی یا تکه‌ای از لباس عروس بود که نزد پدر عروس می‌ماند تا وعده ازدواج رسمی شود. این رسم تعهد و احترام میان دو خانواده را نشان می‌دهد.

خِنیَه (حنابندان)

در شب پیش از عروسی، مراسمی برگزار می‌شود که در فارسی به آن «حنابندان» می‌گویند و در گویش کلهری خِنیَه نام دارد. در این شب، زنان طایفه گرد عروس جمع می‌شوند، با شادی و دعا، بر دستان و پاهای او حنا می‌گیرند. باور بر این است که رنگ حنا هرچه تیره‌تر شود، خوشبختی و دوام زندگی زناشویی بیشتر خواهد بود.

« پشت بسآن»بدرقه عروس

در روز عروسی، خانواده عروس با اشک و دلتنگی دختر را بدرقه می‌کنند. در لحظه خروج، یکی از بزرگان یا پدر داماد پیش می‌آید و پارچه‌ای از جنس کمر بند یا شال بر کمر عروس می‌بندد. این آیین را پشت عروس بسآن می‌نامند.

در گویش کلهری «بسآن» به معنی «بستن» است. مفهوم این کار، پشتیبانی و حمایت خانواده داماد از عروس است؛ از آن پس، عروس در خانه جدید پناه و تکیه دارد. حاضرین در مراسم زیر لب می‌گویند: «پُشتِت سَفت، دِلِت رآحَت.» یعنی پشتت استوار و دلت آرام باد.

نآو پلکآنه — توشه عروس

پس از خروج عروس از خانه پدری، زنان خانواده پارچه‌ای کوچک برمی‌دارند و در آن نان، خرما یا اندکی روغن حیوانی می‌گذارند. این توشه را در وسایل عروس می‌نهند و آن را نآو پلکآنه می‌نامند؛ به معنای «توشه سه روز نخست» برای عروس. باور دارند که شاید عروس در روزهای اول از شرم و خجالت کمتر غذا بخورد، پس این نآو پلکآنه نماد مهربانی و دل‌نگرانی مادرانه است.

«خَیر نو» نذر عروس

هنگامی که عروس به خانه داماد می‌رسد، در آستانه خانه گوسفندی قربانی می‌شود. این آیین را در گویش کلهری خیر نو می‌گویند. قربانی برای خوش‌آمدگویی، رفع چشم‌زخم و برکت ورود عروس انجام می‌شود. در برخی طایفه‌ها، نوزاد پسری را بر دامن عروس می‌گذارند تا نشانه‌ای از فرزندآوری و برکت نسل باشد. این رسم هنوز هم در برخی مناطق کلهر برقرار است.

پآوآکردن (پاگُشای عروس)

سه روز پس از عروسی، خانواده عروس به دیدار او می‌روند و با خود هدیه‌هایی می‌برند. در گویش کلهری به این دیدار و مراسم پآوآکردن می‌گویند. عروس را با اجازه داماد برای چند ساعت یا یک شب به خانه پدری می‌برند تا دیدار تازه شود. این دیدار نشانه‌ای است از این که عروس از این پس مهمان خانه پدری است، نه ساکن آن؛ و خانواده‌ها به نوبت از عروس و داماد دعوت می‌کنند تا پاگُشا در میان همه اقوام انجام شود.

واژه‌ها و اصطلاحات آیینی در زبان کلهری

واژه / عبارتمعنیکاربرد
نِی‌شّان / خوآزمِنینشانهٔ وعده و پیوند میان دو خانوادهدر زمان خواستگاری
خِنیَهمراسم حنابندان شب پیش از عروسیبرای تبرک و شادی
پُشت عروس بَسآنبستن شال یا کمر‌بند بر عروس توسط پدر دامادنماد پشتیبانی و تکیه‌گاه
نآو پِلِکآنهتوشهٔ سه‌روزهٔ عروس (نان، خرما یا روغن)هنگام خروج از خانهٔ پدری
خِیرِ نوقربانی برای خوش‌آمد و چشم‌زخمدر بدو ورود به خانهٔ داماد
پآوآکِردندیدار پس از عروسی (پاگشا)سه روز بعد از عروسی

جمع‌بندی

در فرهنگ کلهر، هر مرحله از عروسی حامل پیامی از مهر، احترام و ریشه‌داری است. از نی‌شان تا پآوآکردن، همه چیز با نظم و معنا انجام می‌شود. عروس تنها به خانه نو نمی‌رود، بلکه به تبار و نامی تازه پیوند می‌خورد. در هر شال بسته‌شده بر کمر، در هر لقمه از نآو پلکآنه، در هر قطره از خون قربانی، نشانه‌ای از محبت، برکت و وفاداری جاری است – چنان که مردم کلهر می‌گویند: «پُشتِت سَفت، دِلِت رآحَت، خآنِت پُر نُور بوو.»

پژوهش و گردآوری: یونس پرویز

فصل نهم: تحلیل تطبیقی،زبان‌شناسی 0

فصل نهم: تحلیل تطبیقی،زبان‌شناسی

فصل نهم: تحلیل تطبیقی کلهری در چارچوب زبان‌شناسی تاریخی
پژوهش و گردآوری: یونس پرویز


۹-۱. مقدمه

کلهری به عنوان زبان بومی منطقهٔ زاگرس میانی ( گیلانغرب ، اسلام اباد )، همواره در کانون گمانه‌زنی‌های زبان‌شناختی قرار داشته است. این فصل به بررسی جایگاه تاریخی این گویش و مقایسهٔ آن با گویش‌های همجوار و زبان‌های باستانی ایرانی می‌پردازد.


۹-۲. زیست و تمدن کهن در سرزمین کلهر

منطقه کلهر یکی از کهن‌ترین مراکز زیست انسان در فلات ایران است:

شواهد باستان‌شناختی:

دوره تاریخیآثار کشف شدهقدمت
پارینه‌سنگیابزارهای سنگیبیش از ۱۲۵ هزار سال پیش
مادهامحوطه‌های استقرارهزاره اول قبل از میلاد
هخامنشیکتیبه‌های بیستون۵۲۲-۵۲۶ قبل از میلاد
ساسانیپل‌ها و بناهای تاریخی۲۲۴-۶۵۱ میلادی
  • پیوستگی فرهنگی از پارینه‌سنگی تا هخامنشی
  • بیستون و طاقوسان به عنوان بستر فرهنگی پیوسته
  • استقرارهای مداوم انسانی از دوران پیشاتاریخ

۹-۳. تحلیل آواشناختی: نگهداری واج‌های کهن

جدول مقایسه تحولات آوایی:

معنی کلهریسورانیکرمانجیتحلیل زبان‌شناختی
کوهکَشکَژچییاحفظ واج کهن /ʃ/ در کلهری
شعلهسوشسۆژشعلهتحول /ʃ/ به /ʒ/ در سورانی
کوهنوردکَشَوانکَژوانپسوند -وان در کلهری اصیل
افقآسو/هآسوهآسوکئاسمانساخت ساده‌تر در کلهری
آمدنهآتِنهاتنhatinحفظ واکه کشیده

۹-۴. مقایسه واژگان پایه

جدول واژگان مربوط به فصل‌ها:

فصلکلهریسورانیکرمانجیلکیتحلیل
بهاربَهآربهاربهاروهاریکسانی ریشه
تابستانتآوسآنهاڤینهاڤینهاوینریشه مستقل در کلهری
پاییزپآیِزپائیزپایزپاییزیکسانی ریشه
زمستانزِمسآنزستانزستانزمستونساخت باستانی CVC

جدول واژگان خویشاوندی:

معنیکلهریسورانیلکیکرمانجیتحلیل
مادردآلِگدایکدادایکساختار کهن‌تر
پدربآوگباوباوباڤحفظ واکه ā
مادربزرگنَنگنانانانادایکا گهورهمعنای دقیق‌تر
پدربزرگباپیرباوگوراپیرباپیرساختار اصیل
عمومَمومامماممامحفظ واج‌های اصلی
داییخالُوخاڵخاڵخاڵواکه‌های مشخص

۹-۵. همخوانی با زبان کتیبه بیستون

جدول تطبیق هجایی با خط میخی:

جمله کلهریآوانویسیمعادل خط میخیتحلیل
چی مِ نَ کِیوَči me na keywa𐎩𐎡 𐎶𐎡 𐎴𐎠 𐎤𐎡𐎺𐎠ساختار CV/CVC
نان خِوآردمnān xwārdəm𐎴𐎠𐎴 𐎧𐎺𐎠𐎼𐎭𐎶حفظ واج‌های کهن
بآوگ خآسِهbāwg xāse𐎲𐎠𐎺𐎥 𐎧𐎠𐎿𐎡همخوانی آوایی

کلهری حدود ۸۵-۹۰٪ با نظام هجایی زبان بیستون همخوانی دارد.


۹-۶. ریشه‌یابی تاریخی: دیاکو و آکو

نام «آکو» (Ākū) در گویش کلهری صورت ساده‌شده و بومی «دیاکو» (بنیان‌گذار پادشاهی ماد) است. این شباهت نشان‌گر تداول فرهنگی و زبانی منطقه از دوران ماد تا به امروز است.


۹-۷. شعر حماسی کلهری

نمونه‌ای از شعر حماسی میرزا کیخسرو پرواره:

متن کلهری:
“ئەکبەرخان و داوودخان، دو شیر زاگرسین
بۆ خەڵک و خاک و نام، سەر نادەن خوار
نیشتمان هەردوو نازە، لە گیلان و دشت و بەرز
هەڵگرتن ڕەیت و دار، بۆ ئیلو خەڵکەوار”

ترجمه:
“اکبرخان و داوودخان، دو شیر زاگرساند
برای مردم و خاک و نام، سر فرود نمی‌آورند
هر دو ناز وطناند، از گیلان و دشت و کوه
پرچم و دار را برای ایل و مردم خود بر دوش می‌کشند”


۹-۸. نقد جامع نظریه‌های ناصر رزازی

۹-۸-۱. نقد تفسیر «کلهر» به «کل ور»

ناصر رزازی در آثار خود نام «کلهر» را به صورت «کل ور» تغییر داده و آن را به معنای «قوچ جلو» تفسیر کرده است.

خطاهای روش‌شناختی:

  • تغییر خودخواسته واج «ر» به «ور» بدون پایه زبان‌شناختی
  • عدم تمایز میان گویش کلهری با گویش‌های لری و لکی
  • ارائه معانی ذهنی بدون پشتوانه میدانی و تاریخی

پیامدهای این تحریف:

  • تحریف هویت فرهنگی ایل کهن کلهر
  • ایجاد سردرگمی در مطالعات زبان‌شناختی
  • القای ارتباط نادرست بین نام کلهر و معانی بی‌ربط

۹-۸-۲. نقد تفسیر «تموره/تلمور»

خطای تفکیک دوبخشی:

  • تقسیم «تلمور» به «تل» (سیم یا ساز) و «مور» (شیون یا نوحه) مبتنی بر موسیقی سورانی است
  • در گویش کلهری، چنین تفکیک و ترکیبی سابقه ندارد
  • قضاوت زبانی صرفاً بر پایه تطبیق موسیقایی بیرونی نادرست است

بیتوجهی به نظام واجی کلهری:

  • در کلهری، واکه‌ها و واج‌ها معناساز هستند
  • تغییر یک واکه می‌تواند معنی را کاملاً دگرگون کند
  • «تموره» با «تلمور» از نظر واجی و واج‌آرایی کاملاً متفاوت هستند

۹-۸-۳. پیامدهای عملی این خطاها

تحریف هویتی:

  • الصاق واژه‌ها و نمادهای کلهری به گفتمان‌های بیرونی
  • پاک شدن معنای اصیل محلی و جایگزینی تفسیرهای غیربومی
  • از دست رفتن تمایزهای فرهنگی و زبانی منطقه

آسیب‌های علمی:

  • ایجاد داده‌های نادرست در مطالعات زبان‌شناختی
  • گمراه کردن پژوهشگران آینده
  • تقویت کلیشه‌های نادرست درباره یکپارچگی گویش‌های کردی

۹-۹. تمایزهای فرهنگی و زبانی

۹-۹-۱. مسئله تموره

ساز «تموره» سازی آیینی در میان یارسانیان و هورامی‌هاست و هیچ سابقه‌ای در موسیقی بومی کلهر ندارد. موسیقی اصیل کلهری بر پایهٔ سازهای رزمی و آیینی کهن مانند دهل،دف، نی و کرنا استوار است.

۹-۹-۲. تحریف‌های زبانی

  • نام صحیح: «کلهر» (نه که لهور، کلور یا کلهوار)
  • این تحریف‌ها از گویش‌های بیرونی وارد شده‌اند
  • نیاز به تصحیح در متون عمومی و دانشنامه‌ها

۹-۱۰. پیوست زبانی از ایران کهن تا کلهر امروز

  • کلهری در شاخه شمالغربی زبان‌های ایرانی قرار نمی‌گیرد
  • وخود مستقل از هر نوع گویشی درکردی هست بومی بودن
  • آثار زبانی برآمده از بستر زاگرسی و کلهری است
  • ساخت هجایی ساده (CVC/CV) مشابه خط میخی
  • فقدان نشانه‌های زبان مهاجر یا وامگیری گسترده
  • حفظ ریشه‌های واژگانی مشترک با فارسی باستان

۹-۱۱. نتیجه‌گیری

شواهد ارائه‌شده در این فصل نشان می‌دهد که گویش کلهری:

  • بازمانده زنده زبان کهن زاگرس میانی
  • وارث مستقیم فرهنگ مادی
  • دارای تداوم گفتاری از دوران باستان
  • نیازمند حفظ و مطالعه به دور از تحریف‌های غیرعلمی
  • دارای استقلال زبانی و فرهنگی در میان گویش‌های منطقه

این گویش به عنوان میراث زندهٔ فرهنگی زاگرس میانی، نیازمند مطالعه‌ای دقیق و عاری از تحریف‌های غیرعلمی است. پژوهش‌های آینده باید بر اساس داده‌های بومی و با توجه به ویژگی‌های منحصر به فرد این گویش صورت پذیرد.


پژوهش و گردآوری: یونس پرویز

پژوهشگر فرهنگ و زبان قوم کلهر
تاریخ تدوین: ۱۴۰۳
منابع: بر اساس پژوهش‌های میدانی و تطبیقی در زبان کلهری

فصل هفتم: گاه‌نامه و نظام فصلی 0

فصل هفتم: گاه‌نامه و نظام فصلی

فصل هفتم: گاه‌نامه و نظام فصلی ایل کلهر
پژوهش و نگارش: یونس پرویز


مقدمه

در ادامهٔ پژوهش «تدوین تاریخ کلهر»، این فصل به بررسی گاه‌نامه و نظام فصلی ایل کلهر اختصاص دارد؛ بخشی از فرهنگ زیستی و اجتماعی این ایل که پیوندی ناگسستنی با طبیعت و زمان دارد. گاه‌نامهٔ کلهری، بازتابی از تجربهٔ زیستهٔ نسل‌ها در دل اقلیم کوهستانی و گرمسیری زاگرس است؛ جایی که تغییرات فصل، نه تنها در کشاورزی و دامداری، بلکه در زبان، باور و آیین مردم نیز بازتاب یافته است.


چهار فصل در گویش کلهری و بازتاب آن در زبان زاگرسی

در گویش کلهری، نام‌های چهار فصل سال ساختی کهن و طبیعی دارند که از الگوهای زبانی ایرانی زاگرسی پیروی می‌کنند. ویژگی بارز در این واژه‌ها، فشردگی آوایی، حذف واکه‌های میانی و حفظ واج‌های باستانی است.

جدول چهار فصل در گویش کلهری:

فصلواژه کلهریآوانویسیمعنیریشه‌شناسی و توضیح
بهاربَهآر/bəhɑːr/زمان رویش و شکفتناز bahār- ← اوستایی vaharə- (شکوفا شدن)
تابستانتآوسآن/tawsɑːn/زمان گرما و تابشاز tāvistān ← ریشه tāwa- (تابیدن، گرما) + -stān
پاییزپآیِز/pɑːjiz/پس از تابستان، زمان برداشتاز pāti-zim- (پس از زمستان) ← فارسی میانه pāyiz
زمستانزِمسآن/zəmsɑːn/زمان سرما و برفاز zəməstāna- (اوستایی)، فصل سرد سال

ویژگی‌های آوایی:

  • حذف واج‌های فرعی مانند «ت» در «زمستان» → «زِمسآن»
  • فشردگی هجایی در «تآوسآن» و «پآیِز»
  • تداوم الگوی واکهٔ کشیدهٔ /ɑː/ در همهٔ فصول

این همریختی آوایی، نشان از تداوم لایه‌ای بسیار کهن از زبان ایرانی زاگرسی در گویش کلهری دارد؛ جایی که طبیعت و فصل‌ها نه تنها در واژگان، بلکه در صدا و آهنگ گفتار نیز بازتاب یافته‌اند.


گاه‌نامه و نظام فصلی ایل کلهر

گاه‌نامهٔ کلهری در واقع نوعی نظام زمانی طبیعی است که بر پایهٔ مشاهدهٔ مستقیم تغییرات آب‌وهوا، رویش گیاهان و رفتار دام‌ها شکل گرفته است.

ویژگی‌های اصلی:

  • آغاز بهار یک ماه زودتر از تقویم رسمی فارسی
  • انتقال گفتاری و تجربی در طول قرن‌ها
  • شناخت زمان از طریق نشانه‌های طبیعی
  • هر اصطلاح حامل تجربهٔ زیستی نسل‌های پیدرپی

اصطلاحات کلیدی در گاه‌نامهٔ کلهری

جدول اصطلاحات فصلی کلهری:

اصطلاحآوانویسیمعنی و کاربرد
خَرگه واو مورḴarge va û Morزمان باران‌های سنگین و سیلابی – هشدار برای نزدیک نبردن چهارپایان به آب
بِزِن قَطگهBezen Qaṭgeسرمای سخت زمستان در چلهٔ بزرگ – دشواری چرای دام
سه‌شِشSe Şešسه دورهٔ شش‌روزه از سرمای سنگین (دوبار در بهمن، یکبار در اسفند)
گیاه گَنانGiyah Gananدورهٔ خشک شدن و سبز شدن گیاهان در اواخر بهار – گیاهان نیمه‌پژمرده
کُر سیاKor Siaنشانهٔ پایان زمستان و آغاز بهار – ظهور نخستین جوانه‌ها

کوچ و نظام فصلی

زندگی کوچ‌نشینی ایل کلهر کاملاً با این نظام زمانی هماهنگ بود:

جدول نظام کوچ فصلی:

فصلنوع کوچمناطقفعالیت‌ها
قشلاق (زمستان)کوچ به نواحی پاییندستگیلانغرب و اسلام‌آباد غربپناه‌گیری در مناطق گرم‌تر
ییلاق (بهار و تابستان)کوچ به مناطق مرتفع‌ترچله، گواور، قلاچه و میلگهچرای دام در مراتع سرسبز

مناطق قشلاق (زمستان):

  • راون (راوَن)
  • چیاکو
  • میلگه

مناطق ییلاق (بهار و تابستان):

  • چله
  • گواور
  • قلاچه
  • میلگه

هر طایفه دارای محدودهٔ ییلاقی خاص و مسیرهای کوچ ثابت و سنتی بود.


نظام کشاورزی و تقویم زراعی

بر اساس گاه‌نامهٔ کلهری، زمان‌بندی دقیقی برای فعالیت‌های کشاورزی وجود داشت:

تقویم زراعی کلهری:

زمانفعالیت کشاورزینشانه‌های طبیعی
اوایل بهارشخم زدن زمینظهور جوانه‌های اولیه (کُر سیا)
اواسط بهارکشت محصولاتپایان دوره گیاه گَنان
تابستانآبیاری و مراقبتگرمای شدید (تآوسآن)
پاییزبرداشت محصولخنک‌شدن هوا (پآیِز)
زمستاناستراحت زمینسرمای سخت (بِزِن قَطگه)

باورهای فصلی و آیین‌های مرتبط

هر فصل با باورها و آیین‌های خاصی همراه بود:

باورهای فصلی:

فصلباورهاآیین‌های مرتبط
بهارزمان تولد دوباره طبیعتجشن نوروز، آتش‌افروزی
تابستانفصل باروری و رشدآیین‌های درخواست باران
پاییززمان جمع‌آوری و ذخیرهجشن برداشت محصول
زمستاندوره استراحت طبیعتآیین‌های گرمابخشی

دگرگونی‌ها و تداوم فرهنگی

  • تغییر نظام سنتی کوچ‌نشینی به زندگی یکجانشینی
  • حفظ واژگان و اصطلاحات در زبان روزمره
  • بازتاب در اشعار شاعران کلهری مانند سید پرو و سعید عبادیتیا
  • تداوم پیوند میان فصل، طبیعت و زندگی در فرهنگ شفاهی

تحلیل زبان‌شناختی اصطلاحات فصلی

ریشه‌یابی واژگان فصلی:

واژه کلهریریشه‌شناسیتحول معنایی
خَرگهاز ریشه خرگ (باران شدید)حفظ معنای اصلی
واو موراز واو (باد) + مور (باران)ترکیب توصیفی
بِزِناز بز (سرمای شدید)تخصصی‌شدن معنایی
قَطگهاز قط (برش) + گه (مكان)استعاره از سرمای برنده

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

گاه‌نامه و نظام فصلی ایل کلهر دارای ویژگی‌های منحصر به فردی است:

ویژگی‌های کلیدی:
۱. مبتنی بر تجربهٔ زیستی: استوار بر مشاهدهٔ مستقیم طبیعت
۲. کاربردی بودن: تنظیم کنندهٔ زندگی روزمره و کوچ
۳. ریشه‌دار بودن: حفظ واژگان و اصطلاحات کهن
۴. انعطاف‌پذیری: هماهنگی با تغییرات محیطی

این نظام زمانی، گنجینه‌ای از دانش بومی و میراث فرهنگی ایل کلهر محسوب می‌شود که شناخت آن، درک عمیق‌تری از رابطهٔ انسان با محیط زیست و سنت‌های دیرپای مردمان زاگرس ارائه می‌دهد. تداوم این نظام در زبان و فرهنگ روزمره، گواه زنده‌ای بر پیوند ناگسستنی این مردم با سرزمین و تاریخ کهنشان است.


پژوهش و نگارش: یونس پرویز

این فصل بخشی از مجموعه پژوهشی «تاریخ و فرهنگ ایل کلهر» است.

فصل ششم: جشن‌ها، آیین‌ها 0

فصل ششم: جشن‌ها، آیین‌ها

جشن‌ها، آیین‌ها و میراث باستانی در فرهنگ ایل کلهر


پژوهش و نگارش: یونس پرویز


مقدمه

در گسترهٔ زاگرس، میان کوه و دشت، آیین‌ها و جشن‌های ایل کلهر نه تنها وسیله‌ای برای شادی و گردهمایی هستند، بلکه بخش مهمی از حافظهٔ تاریخی و هویت فرهنگی این قوم را تشکیل می‌دهند. آنچه امروز در گردهمایی‌های نوروزی گیلان‌غرب دیده می‌شود، بازتابی زنده از میراث هزارسالهٔ مردم این سرزمین است؛ میراثی که در آتش، در نغمه، در پوشش و در بناهای سنگی تداوم یافته است. هرچند ساختار اجتماعی و شیوهٔ زندگی در سده‌های اخیر دگرگون شده، اما نشانه‌های زندهٔ این آداب هنوز در رفتار، زبان و مناسبت‌های مردم کلهر باقی مانده و همچنان اهمیتِ نمادین و کارکردی دارند.


بخش اول: آیین‌ها و جشن‌های نوروزی ایل کلهر

نوروز در فرهنگ کلهر یکی از اصلی‌ترین جشن‌های سال است. این جشن، با وجود گذشت زمان و تغییرات اجتماعی، همچنان با شکوه و گستردگی در منطقه برگزار می‌شود. در شهر گیلان‌غرب و مناطق اطراف آن، آیین نوروز به‌صورت اجتماع بزرگ مردمی شکل گرفته و مردم در فضای باز، دامنهٔ کوه‌ها و دشت‌ها گرد هم می‌آیند تا آغاز سال نو را گرامی بدارند.

مراسم نوروزی در گیلان‌غرب:

بخش مراسمعملکردنمادگرایی
اجتماع مردمیگردهمایی در فضای باز، دامنهٔ کوه‌ها و دشت‌هاهمبستگی اجتماعی و احیای پیوندهای قومی
آتش‌افروزیگردآوری هیزم و افروختن آتش بزرگ توسط جواناننماد روشنایی، زندگی و باززایش طبیعت
پریدن از روی آتشاجرای رسم کهن توسط شرکت‌کنندگانپاکی و گذر از سختی‌ها و بدی‌ها

آتش در آیین نوروزی ایل کلهر نقش مرکزی دارد: نماد روشنایی، زندگی و باززایش طبیعت. جوانان هیزم و بوته‌ها را گرد می‌آورند، آتشی بزرگ می‌افروزند و برخی از شرکت‌کنندگان از روی شعله‌ها می‌پرند. این رسم، اگرچه شباهت‌هایی به چهارشنبه‌سوری در دیگر نقاط ایران دارد، اما در این منطقه به‌طور ویژه با نوروز پیوند خورده است و معنای پاکی و گذر از سختی‌ها را دارد. روشنایی آتش به‌عنوان نماد خیر و برکت در آغاز سال نو تلقی می‌شود.

پوشش سنتی در مراسم نوروز:

جنسیتپوششرنگ‌هانمادگرایی
مردانپانتول، شال و سترهرنگ‌های خاکی و تیرهپیوند با زمین و اصالت
زنانجامه‌های بلند و رنگارنگقرمز و سبززندگی، باروری و شادمانی

در برخی گردهمایی‌های معاصر (به‌ویژه نوروز ۱۴۰۴ در گیلان‌غرب) ترکیب آتش، موسیقی محلی و پوشاک سنتی نمایی قدرتمند از هویت فرهنگی کلهر ارائه می‌دهد؛ مردان با پوشش سنتی مانند پانتول، شال و ستره و زنان با جامه‌های بلند و رنگارنگ در این مراسم شرکت می‌کنند. رنگ‌ها — به‌ویژه قرمز و سبز در لباس‌های زنان — نماد زندگی و باروری‌اند، در حالی که رنگ‌های خاکی در پوشش مردان یادآور پیوند انسان با زمین است.


بخش دوم: پنجه (پنج روز پایانی سال)

پنج روز پایانی سال در میان مردم کلهر با نام “پنجه” شناخته می‌شود. در این ایام خانواده‌ها خانه و آغل را پاک می‌کنند، ابزار و وسایل را می‌شویند و برای ورود سال نو آماده می‌شوند.

آیین‌های پنجه:

آیینعملکردباور مرتبط
پاکیزگی خانهپاک کردن خانه و آغلآمادگی برای استقبال از نوگرایی
شستشوی ابزارشستن ابزار و وسایل زندگیتبرک و نو شدن
آماده‌سازیآماده شدن برای ورود سال نوپذیرش تغییر و تحول

باورهایی دربارهٔ بازگشت ارواح نیاکان در این روزها وجود داشته است و بسیاری از آیین‌ها متأثر از این اعتقادات است؛ از این‌رو پاکیزگی مکان و رعایت آیین‌های خاص برای پذیرایی از نیاکان و جلوگیری از آسیب به آن‌ها اهمیت دارد.


بخش سوم: سیزده‌به‌در و پایان نوروز

پایان نوروز در فرهنگ کلهر همانند سایر نقاط ایران با “سیزده‌به‌در” همراه است. مردم در این روز به دامن طبیعت می‌روند، چادر برپا می‌کنند و روز را در کنار سبزه و رود می‌گذرانند.

آیین‌های سیزده‌به‌در:

آیینعملکردنمادگرایی
خروج به طبیعترفتن به دامن طبیعتآشتی با طبیعت و احترام به محیط زیست
برپایی چادرچادر برپا کردن در طبیعتزندگی هماهنگ با طبیعت و یادآوری کوچ‌نشینی
سبزه‌روسانیسپردن سبزه به آببدرقهٔ زمستان و نحسی

سبزهٔ نوروزی را به آب می‌سپارند تا با جریان رود، نحسی و سردی زمستان از میان برود. این عمل نمادی از بدرقهٔ زمستان و بازگشت کامل طبیعت به چرخهٔ حیات است.


بخش چهارم: عناصر مقدس و باورهای کهن

در باور سنتی کلهر، سه عنصر آب، خاک و آتش جایگاه ویژه‌ای دارند.

عناصر مقدس:

عنصرجایگاهنمادگرایی
آبمایهٔ زندگی و برکتپاکی، زایش و تطهیر
آتشمظهر پاکی و فروغروشنایی، زندگی و پاک‌کنندگی
خاکپناهگاه انسان و منبع روزیاستواری، ثبات و میهن

این عناصر در آیین‌ها و زبان روزمرهٔ مردم با احترام و واژگان خاص یاد می‌شوند. اعتقادات به وجود نیروهای نادیدنی در طبیعت — از جمله “همزادها” یا ارواح نیاکان — نشان‌دهندهٔ بازمانده‌هایی از نظام فکری کهن زاگرس است که طبیعت را زنده و برخوردار از نیروهای نهفته می‌دانسته‌اند.


بخش پنجم: میراث مادی و آثار تاریخی گیلان‌غرب

منطقهٔ گیلان‌غرب و اطراف آن دارای مجموعه‌ای از بناها و آثار تاریخی‌اند که از دوران ماد تا ساسانی و دوره‌های پسین بازتابی از زندگی سازمان‌یافته و آیینی ساکنان منطقه را نشان می‌دهند. این مجموعه شامل کاخ‌ها، آتشکده‌ها، قلعه‌ها و دژهای صخره‌ای است که هرکدام کارکردهای اداری، آیینی و دفاعی داشته‌اند.

آثار تاریخی منطقه:

اثردورهکارکردویژگی‌ها
کاخ اربابی گیلان‌غربساسانیمرکز اداری و آیینیمصالح سنگ و ملات گل‌خشت، شباهت به کاخ‌های ساسانی
آتشکده‌هاساسانینیایشگاهتالارهایی با سقف گنبدی، نگهداری آتش مقدس
قلعه‌های سنگیماد تا اسلامینظامی و دفاعیچیدمان دقیق، استفاده از مصالح بومی

کاخ اربابی گیلان‌غرب
کاخ اربابی گیلان‌غرب بر فراز دشت و کنار آبگیر طبیعی قرار گرفته است. مصالح غالب این بنا سنگ و ملات گل‌خشت بوده و نقشهٔ معماری آن شباهت‌هایی با کاخ‌های ساسانی از خود نشان می‌دهد. احتمالاً این بنا مرکز اداری و آیینی محلی بوده است؛ جایگاهی که واکنش‌های جمعی، تجمعات و فعالیت‌هایی مربوط به اقتدار محلی در آن شکل می‌گرفته‌اند.

آتشکده‌ها و نیایشگاه‌ها
ویرانه‌های آتشکده‌هایی در منطقه — که در منابع محلی با عناوینی مانند آذرگشسب و حسن‌زوردار شناخته شده‌اند — نشان‌دهندهٔ حضور آیین‌های زرتشتی یا پیشازرتشتی هستند. معماری این بناها معمولاً دارای تالارهایی با سقف گنبدی یا نیم‌گنبد بوده که آتش مقدس در آن‌ها نگهداری می‌شده است. نور، آتش و طلوع خورشید در برابر این فضاها دارای معناهای آیینی خاصی بوده‌اند.

قلعه‌ها، دژها و استحکامات صخره‌ای
قلعه‌ها و دژهای منطقه مانند قلعهٔ سنگی گیلانغرب با چیدمان دقیق و استفاده از مصالح بومی ساخته شده‌اند. این سازه‌ها علاوه بر نقش نظامی و دفاعی، به‌عنوان پناهگاه‌هایی برای جمعیت در برابر تهدیدها و مراکزی برای نگهداری غله و ابزار عمل می‌کرده‌اند.


بخش ششم: پیوستگی فرهنگی — زبان، موسیقی و پوشش

از دید انسان‌شناسی فرهنگی، آیین آتش، لباس‌های سنتی و معماری سنگی ایل کلهر بیان سه‌وجهی یک منبع مشترک تاریخی است: حافظهٔ زاگرس.

عناصر فرهنگی پیوسته:

عنصرتداوم تاریخینقش در هویت‌سازی
زبانریشه‌هایی در پارسی میانهحافظ فرهنگ و انتقال دانش بومی
موسیقیبازتاب احساسات و نیایشبیان جمعی و انسجام‌بخشی
پوششنمادهای بازتولید فرهنگیشناسه قومی و تمایز هویتی

زبان و گویش محلی که ریشه‌هایی در پارسی میانه دارد، موسیقی و نواهای محلی که بازتاب احساسات و نیایش‌اند، و پوشش سنتی که نمادهای بازتولید فرهنگی را حمل می‌کند، همگی دلالت بر پیوستگی فرهنگی و تاریخی این ایلات دارند.


جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

جشن‌ها، آیین‌ها و میراث باستانی ایل کلهر نه‌تنها یادگار نیاکان‌اند، بلکه نشانهٔ پیوند عمیق مردم با طبیعت و چرخهٔ زندگی‌اند.

دستاوردهای فرهنگی:

۱. تداوم آیین‌های کهن در قالب‌های نوین
۲. حفظ نمادگرایی در تمامی مراسم
۳. تلفیق عناصر فرهنگی در طول تاریخ
۴. زنده نگهداشتن حافظه جمعی از طریق آیین‌ها

از آتشِ زندهٔ نوروز تا آتشِ خاموش آتشکده‌ها، از سنگ‌های کاخ تا جامه‌های رنگیِ مردم، همه روایتگر روحی واحدند — روح ماندگار ایل کلهر که در دل تاریخ ایران می‌تپد. این پیوستگی فرهنگی نشان می‌دهد که despite تمامی تحولات تاریخی، هسته اصلی فرهنگ کلهری همچنان استوار و پویا باقی مانده است.


پژوهش و نگارش: یونس پرویز

این فصل بخشی از مجموعه پژوهشی «تاریخ و فرهنگ ایل کلهر» است.

فصل پنچم: آیین‌های سوگ 0

فصل پنچم: آیین‌های سوگ

فصل پنجم: آیین‌های سوگ و باورهای مرگی در ایل کلهر
پژوهش و گردآوری: یونس پرویز


مقدمه: جهان‌بینی فرهنگی در برابر مرگ

در میان ایل کلهر، همانند بسیاری از طوایف کرد، آیین مرگ و سوگواری تنها یک رسم اجتماعی نیست، بلکه جلوه‌ای ژرف از باورها و احترام به درگذشتگان است. در فرهنگ کهن این مردم، مرگ پایان راه نیست، بلکه گذاری است از جهانی به جهانی دیگر؛ باوری که بر اساس آن، روح انسان پس از جدایی از کالبد مادی، در پی آرامش و خیرات بازماندگان به سر می‌برد. این نگرش، اساس شکل‌گیری مناسک و رفتارهای آیینی پس از مرگ را در جامعه کلهر تشکیل داده است.


آغا میرو: تشییع آیینی و نمادین

یکی از کهن‌ترین و شناخته‌شده‌ترین آیین‌های مرتبط با مرگ در میان مردم کلهر، مراسم آغا میرو است.

ریشه‌شناسی واژه آغا میرو:

جزء واژهمعنیتوضیح
آغااشاره به بزرگان و صاحب‌منصباناحترام به مقام متوفی
میرواز “می‌+رو” به معنای “می‌رود”حرکت استمراری و گذار
ترکیب«بزرگ می‌رود» یا «آقا در حال رفتن است»بیان احترام‌آمیز برای درگذشته

اجرای آیین آغا میرو:
این آیین که امروزه به‌صورت محدود در برخی روستاها و نواحی مرزی کلهرنشین برگزار می‌شود، شامل این عناصر است:

عناصر آیین آغا میرو:

عنصرنقش و عملکردنمادگرایی
تشییع پیکرهمراهی پیکر مردان بزرگ و محترماحترام به مقام متوفی
اسبهمراهی اسب در مراسمنماد قدرت و منزلت مرد
طبل (تبل)نواخته شدن در مراسماعلام و هم‌نوایی با روح
شیپور (شیپوز)نواخته شدن در مراسمبدرقه کردن روح
پارچه سیاه (کتل)بر پشت اسب بسته می‌شودنماد گذر و جدایی
اشعار حزن‌انگیزخوانش توسط مردانبازگو کردن یاد و دلاوری‌های متوفی

نغمه‌های سوگ: اشعار و آواهای بدرقه

در این آیین، گروهی از مردان با خواندن ابیات محلی، یاد و دلاوری‌های متوفی را با آوایی سوزناک بازگو می‌کنند.

ویژگی‌های اشعار سوگ:

ویژگیتوضیح
وزن و آهنگاجرا در وزن و آهنگ خاص
حالتحالتی مرثیه‌وار و حماسی
هدفجاودانه‌سازی یاد متوفی

نقش سازها در آیین سوگ:

سازنقشباور عمومی
طبل (تبل)نمایش و اعلامراه‌گشایی برای روح
شیپور (شیپوز)هم‌نوایی با روحبدرقه روح به جهان دیگر

باور به خیرات و تداوم یاد

در فرهنگ کلهر، باور بر این است که هر نیکی و خیراتی که بازماندگان انجام دهند، به روح متوفی در جهان دیگر می‌رسد.

رسوم مرتبط با خیرات:

رسمزمان اجراعملکردباور مرتبط
قربانی کردنروز یا شب پس از خاکسپاریپخش غذای قربانی میان نیازمندانرسیدن خیرات به روح
قربانی شب اول قبرشب پس از خاکسپاریقربانی برای کاستن از سختی‌های روحتسهیل گذار روح
خیر و یادروزهای پس از مرگبرگزاری مراسم یادبودتداوم پیوند با متوفی

باور عمومی:
در بسیاری از مناطق کردنشین، در “شو شیم” قربانی (ذبح گوسفند) انجام می‌گیرد. این کار چندین دلیل نمادین دارد:

صدقه برای میت: گوشت قربانی به عنوان صدقه برای آرامش روح متوفی ذبح می‌شود.

اطعام مهمانان: از گوشت قربانی برای تهیه غذای اصلی برای تمامی حاضرین در مراسم استفاده می‌شود. این عمل نشانه‌ای از مهمان‌نوازی و تقسیم غم با جامعه است.

یک عمل خیر: این کار به عنوان یک عمل نیک برای فرد درگذشته ثبت می‌شود.

اگرچه این رسوم امروزه رنگ و بوی اسلامی به خود گرفته‌اند، ریشه در باورهای دیرین مردم به پیوند ناگسستنی جهان زندگان و مردگان دارند.


نمادهای آیینی و تحولات تاریخی

نمادهای آیینی آغا میرو:

نمادمعنی نمادینتحولات تاریخی
اسبنماد قدرت و منزلت مردتداوم از دوران باستان
کتل (پارچه سیاه)نماد گذر و جداییکاربرد محدود در دوره معاصر
تبل و شیپوزنشانه‌ی بدرقه کردن روحجایگزینی با نوحه‌خوانی اسلامی

امروزه بخش‌هایی از این آیین کمرنگ شده یا با شکل‌های اسلامی‌تر جایگزین گردیده، اما نشانه‌هایی از آن در حافظه شفاهی پیران ایل هنوز زنده است.


ریشه‌یابی تاریخی: تداوم باورهای کهن

هرچند نمی‌توان این آیین‌ها را به‌طور قطع به دوره‌ای خاص از پیش از اسلام نسبت داد، اما شباهت ساختار و عناصر آن با آیین‌های کهن ایرانی و مردمان زاگرس‌نشین، حاکی از ریشه‌هایی بسیار دور دارد.

مقایسه با آیین‌های کهن:

آیین کلهریمشابهت با آیین‌های کهنتحولات
آغا میرومشابهت با آیین‌های تشییع مادیتلفیق با عناصر اسلامی
قربانی برای مردهمشابهت با آیین‌های زرتشیاسلامی‌سازی ظاهری
باور به جهان پسینتداوم باورهای ایرانی باستانتطبیق با مفاهیم اسلامی

در طول سده‌ها، این سنت‌ها با باورهای اسلامی درآمیخته و چهره‌ای تازه یافته‌اند، اما جوهره آنها—یعنی احترام به روح و تداوم یاد متوفی—همچنان در دل مردم پابرجاست.


تحلیل انسان‌شناختی آیین‌های سوگ

کارکردهای اجتماعی آیین‌های سوگ:

کارکردتوضیحنقش در جامعه
کارکرد عاطفیتخلیه هیجانات سوگسلامت روانی جامعه
کارکرد اجتماعیانسجام‌بخشی به جامعهتقویت پیوندهای اجتماعی
کارکرد فرهنگیانتقال باورها و ارزش‌هاتداوم هویت فرهنگی
کارکرد نمادینبیان مفاهیم انتزاعیدرک فلسفه مرگ و زندگی

نتیجه‌گیری: آیین به مثابه حافظه جمعی

آیین آغا میرو و دیگر مراسم سوگواری سنتی در میان کلهرها، بازمانده‌ی بخش مهمی از فرهنگ شفاهی و هویت آیینی این قوم است. این آیین‌ها، بی‌آنکه نیاز به سند تاریخی مکتوب داشته باشند، تصویری زنده از پیوستگی نسل‌ها و باور به ماندگاری روح در ذهن مردم ارائه می‌دهند.

ویژگی‌های متمایز آیین‌های سوگ کلهری:

۱. تلفیق کهن و نو: آمیزه‌ای از باورهای باستانی و اسلامی
۲. نمادگرایی عمیق: هر عنصر حامل معنایی نمادین
۳. کارکرد چندلایه: همزمان برآورنده نیازهای عاطفی، اجتماعی و فرهنگی
۴. انعطاف‌پذیری: توانایی تطبیق با شرایط زمانی مختلف

در این فرهنگ، مرگ پایان نیست، بلکه تداوم حضور در یاد مردمان است؛ و هر «خیر و یاد»، هر صدای تبل و هر پارچه سیاه بر اسب، نشانه‌ای است از ایمان به این پیوند جاودانه.


پژوهش و گردآوری: یونس پرویز

این فصل بخشی از مجموعه پژوهشی «تاریخ و فرهنگ ایل کلهر» است.

فصل چهارم: نواها و آواها باستانی 0

فصل چهارم: نواها و آواها باستانی

نواها و آواهای


پژوهش و گردآوری: یونس پرویز


پیش‌گفتار پژوهشی

در میان مردمان زاگرس، صدا و نغمه نه تنها وسیله‌ای برای بیان احساس، که حافظه‌ای زنده برای تاریخ و زبان بوده است. در ایل کلهر، موسیقی و آواز از دیرباز نقش روایتگر تاریخ، باورها و هویت قومی را بر عهده داشته‌اند. این نغمه‌ها بازمانده‌ای از آیین‌ها و نیایش‌های باستانی هستند که از روزگار مادها و ساسانیان تا امروز تداوم یافته‌اند.


موسیقی به مثابه حافظه جمعی

در فرهنگ ایل کلهر، موسیقی و آواز تنها ابزاری برای شادی یا سوگواری نیستند، بلکه رسانه‌ای برای انتقال تاریخ، باورها و زبان کهن این مردم به شمار می‌روند. سه نغمه اصلی و کهن در موسیقی شفاهی کلهر عبارتند از:

  • هوره
  • مور
  • پایه‌موری

هر سه ریشه در دل مردم دارند و بی‌نیاز از ساز و وزن مشخص، تنها با قدرت صدا و احساس اجرا می‌شوند.


مرحوم علی نظز منوچهری

۱. هوره: آوای نیایش و دلتنگی

هوره کهن‌ترین و شاخص‌ترین آواز زاگرس و نماد بی‌چون و چرای موسیقی کلهری است. این آواز معمولاً در خلوت کوه‌ها یا چراگاه‌ها و بیشتر توسط مردان سالخورده خوانده می‌شود. هوره نه شعر است و نه آهنگ؛ بلکه گفت‌وگویی درونی میان انسان و طبیعت به شمار می‌رود.

ویژگی‌های هوره:

ویژگیتوضیح
واژگانواژه‌هایی اندک و پرمعنا
تحریرتحریرهای طولانی و لرزان
نغمهنغمه‌هایی از عمق سینه و گلو
محل اجراخلوت کوه‌ها و چراگاه‌ها
اجراکنندگانمردان سالخورده

ریشه‌شناسی هوره:


برخی پژوهشگران ریشه هوره را در آیین‌های نیایش باستانی و حتی سرودهای مغان می‌دانند؛ نغمه‌هایی که پیش از پیدایش موسیقی دستگاهی ایران، در نیایش آتش و طبیعت اجرا می‌شده است.


۲. مور: نغمه سوگ و وداع

مور (یا موره) آواز سوگواری است که بیشتر توسط زنان در آیین‌های مرگ و وداع خوانده می‌شود. این آواز، زبانی است برای گفت‌وگو با درگذشته؛ آمیزه‌ای از ناله، اشک و یادبود.

ویژگی‌های مور:

ویژگیتوضیح
حالت اجرااجرا با چشمانی اشک‌بار
محتوایادکرد نام عزیز ازدست‌رفته
بیانبیان رنج جدایی
محل اجراآیین‌های مرگ و وداع
اجراکنندگانبیشتر توسط زنان

ریشه‌شناسی مور:
واژه «مور» در زبان کهن ایرانی به معنای ناله و اندوه است و از ریشه‌ای مشترک با واژگان مادی و پارسی میانه سربرآورده. مور تنها یک آواز نیست، بلکه بازمانده آیینی کهن است که از روزگاران پیش از اسلام تاکنون به شکلی سینه‌به‌سینه انتقال یافته است.


۳. پایه‌موری: روایت عشق و حماسه

سید قلی کشاورز ؛میرزام سراوی

پایه‌موری در میان مردم کلهر جایگاهی میان هوره و مور دارد. از نظر مضمون، نه کاملاً سوگ‌گونه است و نه نیایشی محض، بلکه روایتگر احساسات انسانی، عشق و دلدادگی است.

ویژگی‌های پایه‌موری:

ویژگیتوضیح
مضمونروایت داستان‌های عاشقانه و حماسی
حالت آوازآوازی نرم و کشیده
ساختارساختار منحصربه‌فرد

ساختار پایه‌موری:

  • آغاز: آرام و پیوسته
  • میانه: با لرزش‌های خفیف و تحریرهای گلویی
  • پایان: با آهی بلند یا صدایی رو به خاموشی

۴. ساز و آوا: نقش محوری صدای انسان

مور کلهری

در موسیقی باستانی کلهر، ساز نقش اصلی را ندارد. صدای انسان، ساز طبیعی این سرزمین است.

ویژگی‌های اجرا:

ویژگیتوضیح
نوع اجرابی‌ساز (آکاپلا)
ابزار صوتیاستفاده از نفس و حنجره
ساز همراههمراهی occasional با «بلور» (نوعی فلوت چوپی)

این بی‌نیازی از ساز، نشانه خلوص و سادگی موسیقی کلهر است که همواره با طبیعت و انسان پیوند داشته است.


۵. جایگاه اجتماعی نغمه‌خوانان

در ایل کلهر، خوانندگان این آواها از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده‌اند.

جایگاه اجتماعی نغمه‌خوانان:

عنوانجایگاه اجتماعینقش و وظایف
هوره‌خوانراوی حافظه جمعی ایلانتقال تاریخ و فرهنگ از طریق آواز
مورخوانحامل آیین‌های سوگهمراهی جامعه در مراسم وداع
پایه‌موری‌خوانروایتگر عواطف انسانیزنده نگه‌داشتن داستان‌های عاشقانه و حماسی

مردم به صدای آنان گوش می‌سپردند، می‌گریستند، می‌اندیشیدند و آرام می‌گرفتند.


۶. ریشه‌های زبانی و پیوستگی تاریخی

بخش بزرگی از واژگان به کار رفته در هوره و مور، از زبان‌های باستانی ایرانی، به‌ویژه مادی و پارسی میانه سرچشمه گرفته‌اند.

نمونه‌های زبانی کهن در نواهای کلهری:

واژه کلهریریشه باستانیمعنی
روژرئوچ (اوستایی)روز
شوخشَپ (اوستایی)شب
ساناسَن (اوستایی)سنگ
ئِوارهاپَر (اوستایی)عصر

این هم‌ریشگی زبانی گواه آن است که زبان کلهری و موسیقی آن از سرچشمه‌ای واحد برخاسته‌اند؛ هر دو میراث‌دار جهان‌بینی باستانی زاگرس‌اند که در آن صدا و واژه یکی بوده‌اند.


۷. تحلیل تطبیقی نواهای کلهری

مقایسه ویژگی‌های سه نغمه اصلی:

ویژگیهورهمورپایه‌موری
کارکرد اصلینیایش و تأملسوگواری و وداعروایت عاطفی
محل اجراطبیعت و خلوتمراسم ترحیممحافل عمومی
اجراکنندگانمردان سالخوردهزنانهم زنان و هم مردان
حالت عاطفیعرفانی و درونیغمگین و سوزناکعاشقانه و حماسی
ساختار موسیقاییآزاد و بدون وزنریتمیک و ناله‌وارنیمه‌ریتمیک

۸. نقش موسیقی در حفظ هویت فرهنگی

موسیقی کلهری در طول تاریخ نقش‌های متعددی در حفظ هویت فرهنگی ایفا کرده است:

نقش‌های موسیقی کلهری:

نقشتوضیح
حافظه تاریخیانتقال روایت‌های تاریخی از طریق نغمه
تقویت هویتحفظ تمایز فرهنگی در برابر همسایگان
آموزش فرهنگیانتقال ارزش‌ها و باورها به نسل جدید
انسجام اجتماعیایجاد پیوند عاطفی میان اعضای ایل

نتیجه‌گیری

نواهای هوره، مور و پایه‌موری، میراثی زنده از تاریخ ایل کلهر هستند؛ صدایی که از دل روزگاران ماد و ساسانی تا به امروز در کوه و دشت زاگرس تداوم یافته است. این آواها تنها موسیقی نیستند، بلکه زبان احساس، نیایش و روایت مردمی هستند که در برابر فراموشی ایستاده‌اند.

ویژگی‌های منحصر به فرد این نواها از جمله:

  • اجرای بی‌ساز و تکیه بر صدای انسان
  • استفاده از واژگان کهن ایرانی
  • پیوند ناگسستنی با طبیعت زاگرس
  • نقش اجتماعی ویژه نغمه‌خوانان

همگی گواه اصالت و کهنگی این میراث فرهنگی هستند.

حفظ و ثبت این نواها نه تنها پاسداشت یک فرهنگ کهن، که بازگرداندن بخشی از تاریخ شفاهی ایران است. صدای کلهر، پژواک زاگرس است — کهن، راستین و ماندگار.


پژوهش و گردآوری: یونس پرویز

این فصل بخشی از مجموعه پژوهشی «تاریخ و فرهنگ ایل کلهر» است.

فصل سوم: تاریخچه، ساختار درونی 0

فصل سوم: تاریخچه، ساختار درونی

فصل سوم: تاریخچه، ساختار درونی و تحریفات تاریخی ایل کلهر


پژوهش و گردآوری: یونس پرویز


مقدمه

ایل کلهر، یکی از کهن‌ترین و اصیل‌ترین ایلات منطقه زاگرس است که خاستگاه اصلی آن شهرستان گیلانغرب و اسلام اباد غرب ،می‌باشد. ساختار درونی این ایل بزرگ بر پایه سه شاخه اصلی و کاملاً مشخص استوار شده است. این فصل به بررسی دقیق ساختار اصیل ایلی، تحریفات تاریخی صورت گرفته و نقش‌آفرینی بزرگان کلهر در ادوار مختلف تاریخی می‌پردازد.


ساختار اصیل و کهن ایل کلهر

ایل کلهر در چارچوبی ریشه‌دار، از سه شاخه اصلی تشکیل شده است. این ساختار در طول قرن‌ها تداوم یافته و پایه هویت اجتماعی و فرهنگی این ایل بزرگ بوده است.

شجره‌نامه اصلی ایل کلهر:

ایل کلهر
├── سیاه‌سیاه
│   ├── حربه‌خور
│   └── کلاه‌دراز
│
├── خالدی (خالی)
│   ├── شیرزادی (شیرگه)
│   ├── عبدالمحمدی (اول‌مامی)
│   ├── روتوند
│   ├── علیرضاوندی
│   ├── سلمان‌خالی
│   ├── پیرگه
│   └── ... (سایر طوایف)
│
└── کَرگآه
    ├── الماسی
    └── صفری

توضیحات تفصیلی شاخه‌های اصلی:

شاخه سیاه‌سیاه:


این شاخه از دو طایفه اصلی حربه‌خور و کلاه‌دراز تشکیل شده است. طایفه حربه‌خور به دلیل مهارت در ساخت و استفاده از ابزارآلات جنگی و طایفه کلاه‌دراز به دلیل پوشش سر خاص و منحصر به فردشان شناخته می‌شوند.

شاخه خالدی (خالی):


این شاخه گسترده‌ترین بخش ایل کلهر را تشکیل می‌دهد و شامل طوایف متعددی از جمله شیرزادی (شیرگه)، عبدالمحمدی (اول‌مامی)، روتوند، علیرضاوندی، سلمان‌خالی و پیرگه می‌باشد. هر یک از این طوایف دارای ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی منحصر به فردی هستند.

شاخه کَرگآه:


این شاخه شامل طوایف الماسی و صفری است که هر کدام در مناطق خاصی از قلمرو ایل کلهر سکونت داشته و دارند.


تحریفات تاریخی و ادعاهای نادرست

متأسفانه در دوره‌های تاریخی مختلف، به‌ویژه در عصر صفوی و قاجار، تحریفات گسترده‌ای در مورد ساختار ایل کلهر صورت گرفته است. در این بازنویسی‌های غیراصیل، نام طوایفی چون قلخانی، میربگ، کاویانی، علیمرادی و حاجی‌وند به عنوان پایه‌های اصلی ایل اضافه شده‌اند.

تحلیل تحریفات صورت گرفته:

این تحریفات عمدتاً در دوره‌های زیر صورت گرفته‌اند:

دوره صفوی:


در این دوره با هدف تضعیف ساختارهای ایلی مستقل و یکپارچه‌سازی اداری، تغییراتی در ساختار قبایل و ایلات مختلف از جمله ایل کلهر ایجاد شد.

دوره قاجار:


در این دوره با گسترش سیستم مالیاتی و نیاز به شناسایی دقیق ایلات، تغییرات بیشتری در ساختار ایل کلهر اعمال گردید.

طوایف الحاقی :

طایفه الحاقیدوره اضافه شدندلیل الحاق
قلخانیدوره صفویدلایل اداری و مالیاتی
میربگدوره قاجارانشعابات مصنوعی
کاویانیدوره قاجارالحاقات سیاسی
علیمرادیدوره قاجارتقسیم‌بندی‌های اداری
حاجی‌ونددوره متأخرپیوندهای غیراصیل

این گروه‌ها ریشه در سه شاخه اصیل سیاه‌سیاه، خالدی و کرگآه ندارند و پیوندی با هویت قومی و زبان اصیل کلهری برقرار نکرده‌اند. این اقدام باعث شده تا طوایف کهن و اصیل به حاشیه رانده شوند و تصویری مخدوش و بی‌هویت از این ایل بزرگ در برخی منابع رسمی نمایش داده شود.


ریشه تاریخی و جایگاه مرکزی گیلانغرب و اسلام اباد غرب

گیلانغرب ، اسلام اباد غرب، همواره مرکزهای تاریخی و فرهنگی ایل کلهر بوده اند. هسته اولیه شهربا نام اَملَ « گیلانغرب امروزی» در اطراف قلعه‌ای مرگزی شهر شکل گرفت و به تدریج به یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های ایل تبدیل شد.

دوره باستان:


منطقه کلهر «گیلانغرب ، اسلام اباد ، امروزی » به عنوان کانون‌های اصلی تمدنی در زاگرس میانی شناخته می‌شوند. آثار باستانی متعدد از جمله تپه‌های تاریخی و محوطه‌های باستانی گواه این مدعا هستند.


تغییر نام‌ها در دوران پهلوی

در این دوره، بسیاری از نام‌های اصیل بومی تغییر یافتند:

جدول تغییر نام‌های محلی:

نام اصیلنام دوره پهلوینام کنونیعلت تغییر نام
اَملَگیلان (سپس گیلانغرب)گیلانغربسیاست یکسان‌سازی فرهنگی
هارون‌آبادشاه‌آباداسلام‌آباد غربحذف نشانه‌های اسلامی و جایگزینی نمادهای سلطنتی
جوی‌زرباخ‌شاهایوانتغییر نام‌های با ریشه ترکی

در برابر ادعاهای غیرمستند مبنی بر قدمت ۱۲۰۰ ساله نام «گیلان» در این منطقه، باید تأکید کرد که هیچ سند معتبر تاریخی یا باستان‌شناسی چنین ادعایی را تأیید نکرده است. این منطقه از دیرباز با نام کلهر شناخته می‌شده و کل منطقه حال حاضر گیلانغرب قلمرو تاریخی این ایل بوده است.


نقش‌آفرینی تاریخی بزرگان کلهر

ایل کلهر به‌ویژه در دوره قاجار، نقش مهمی در تعادل قدرت ایلی زاگرس و رویارویی با قدرت‌های مرکزی داشت.

سرداران و بزرگان ایل کلهر:

نامشاخه ایلیدوره تاریخینقش و اقدامات
اکبرخانسیاه‌سیاهقاجاریهاز سرداران پرآوازه در نبردهای مکرر با والیان لرستان و نیروهای قاجار
داوودخانخالدیقاجاریهفرمانده نظامی در رویارویی با قدرت‌های مرکزی
علی‌شاه‌خانسیاه‌سیاهقاجاریه متأخراز آخرین چهره‌های تأثیرگذار ایلی که برای حفظ استقلال ایل کوشید
شیرزاد خان شیرزادیخالدیدوره معاصربزرگترین خان معاصر ایل کلهر که نقش مهمی در حفظ و احیای هویت ایلی داشته است

شرح مفصلی از نقش‌آفرینی بزرگان:

اکبرخان :
وی از سرداران بنام ایل کلهر در دوره قاجار بود که در نبردهای متعدد با والیان لرستان و نیروهای دولتی قاجار شرکت داشت. رویکرد نظامی و دیپلماتیک او باعث حفظ استقلال نسبی ایل کلهر در این دوره شد.

داوودخان :
این فرمانده نظامی در تنظیم روابط ایل کلهر با حکومت مرکزی نقش مهمی ایفا کرد. اقدامات او در ایجاد توازن بین خواست‌های ایلی و الزامات حکومت مرکزی قابل توجه است.

علی‌شاه‌خان :
وی از آخرین رهبران سنتی ایل کلهر بود که کوشید ساختار ایلی را در برابر فشارهای دولت مرکزی حفظ کند. رویکرد او تلفیقی از مقاومت و تعامل بود

شیرزاد خان :
بزرگترین خان معاصر ایل کلهر که در دوره معاصر نقش بسیار مهمی در حفظ و احیای هویت ایلی ایفا نموده است. اقدامات ایشان در زمینه:

  • حفظ ساختارهای سنتی ایلی
  • تداوم بخشیدن به فرهنگ و آیین‌های اصیل کلهری
  • نقش میانجی‌گری در حل اختلافات درون‌ایلی
  • حفظ پیوند نسل جوان با ریشه‌های تاریخی
    نمایانگر اهمیت ایشان در تداوم حیات فرهنگی ایل کلهر می‌باشد.

روایات محلی از جنگ‌های ایل کلهر با والی ابوقداره و دیگر نیروها یاد می‌کنند؛ نبردهایی که اگرچه کمتر در منابع رسمی ثبت شده‌اند، اما در حافظه جمعی مردم گیلانغرب زنده مانده‌اند.

نتیجه گیری؛

“ساختار اصلی ایل کلهر، همان‌گونه که در این فصل توصیف شد، نه یک بازسازی نظری، که واقعیت اجتماعی مستمر و پویای امروز این ایل است. تحریف‌های تاریخی نتوانسته‌اند این هسته اصیل را که در خودآگاهی جمعی مردم کلهر ریشه دارد، محو یا جایگزین کنند

پژوهش و گردآوری: یونس پرویز

این فصل بخشی از مجموعه پژوهشی «تاریخ و فرهنگ ایل کلهر» است.

شاعران معاصر کلهر :

    👉 شعر کلهری

      فصل دوم: ریشه‌یابی واژهٔ «کلهر» 0

      فصل دوم: ریشه‌یابی واژهٔ «کلهر»

      فصل دوم: ریشه‌یابی واژهٔ «کلهر»
      پژوهش و گردآوری: یونس پرویز


      ۱.۱. تحلیل ساختواژی و معناشناسی برپایه پژوهش میدانی

      برپایه مشاهدات میدانی، گفت‌وگو با سالخوردگان ایل و بررسی نشانه‌های زبانی در منطقهٔ گیلانغرب و کرمانشاه، معنای واژهٔ «کلهر» را می‌توان در قالب جدول زیر خلاصه کرد:

      جزء واژهخط لاتینتلفظمعنی در گویش کلهرینقش نمادین
      کَلKal/kal/قوچ نر بالغنماد قدرت، فرماندهی و پیشاهنگی
      هَورHûr/huːr/کوه بلند، بلندی طبیعینماد عظمت، استواری و سربلندی
      کلهرKalhûr/kalhuːr/قوچِ کوهیرهبر ایستاده و استوار

      تحلیل تطبیقی و نقد تحریف‌های زبانی

      استاد ناصر رزازی اشاره کرده‌اند که ترکیب «کَل وَر» یا «کِل وِر» — که به معنی «کَل پیش رو» تفسیر شده — در گویش‌های سورانی و لکی شاید از نظر آوایی معنا ومفهوم داشته باشد ولی در گویش کلهری اصالت و استقلال ریشه‌شناسی واژه را از دست میدهد

      تحلیل زبانشناختی نام «کلهر»

      در زبان کلهری، حساسیت واج‌ها و واکه‌ها به‌حدی است که تغییر یک واج می‌تواند معنای کامل واژه را دگرگون سازد. بررسی ریشه‌شناختی نام «ایل کلهر» نشان می‌دهد که تنها صورت صحیح و دارای معنا، «کَلهُر» (Kalhur) است که از دو جزء باستانی «کَل» به معنای «قوچ نر» و نماد قدرت، رهبری و فرماندهی در فرهنگ pastoralism زاگرس، و «هَور» از ریشه ایرانی باستان *hawra- به معنای «کوه» و اشاره به زیستگاه اصلی ایل تشکیل شده است.«در جهان‌بینی باستان، بلندترین نقاط (کوه‌ها) نخستین جایگاه‌های تابش خورشید و بنابراین مقدس شمرده می‌شدند» ترکیب این دو جزء، معنای «قوچ کوهستان» را می‌سازد که به‌طور نمادین بیانگر قدرت، اصالت و پیوند ناگسستنی ایل کلهر با جغرافیای زاگرس است.

      در نوشتار فارسی، واکهٔ «ُ» در «کَلهُر» حائز اهمیت است چرا که تمایز واجی با واژه‌های مشابه را ایجاد می‌کند، ارتباط معنایی با «هَور» (کوه) را حفظ می‌نماید و ساختار آوایی اصیل زبان کلهری را نمایان می‌سازد. تحریف‌های زبانی مانند «کله ور»، «کلور» یا «کلهوار» نه تنها از پایه زبان‌شناختی بی‌بهره‌اند، بلکه هویت فرهنگی و تاریخی این ایل کهن را مخدوش می‌سازند. حفظ تلفظ و نگارش صحیح «کَلهُر» پاسداری از میراث زبانی و فرهنگی نیاکان است.

      واژهٔ «کَلهُر» به‌معنای «قوچ کوه بلند» است. در برخی تفاسیر، از آنجا که قوچ‌ها از لب پرتگاه‌ها (هَور) تردد می‌کنند، «هَور» به «درهٔ عمیق» نیز تعبیر شده که باز با معنای واژهٔ «کَل» همخوانی دارد.


      ۱.۲. شاهد باستان‌شناختی: پل ساسانی «کلهر»

      • تحلیل معناشناختی نام پل کلهر
      • . شاهد باستان‌شناختی: پل ساسانی «کلهر»
      • تاریخچه و اهمیت راهبردی پل:
      • پل تاریخی کلهر بر روی رودخانه کشکان،بنایی استراتژیک است که در ادوار مختلف مورد استفاده قرار گرفته است. بر پایه روایت‌های تاریخی و شواهد باستان‌شناختی، ساخت اولیه این پل به دورۀ هخامنشیان می‌رسد و به عنوان بخشی از راه شاهی که پایتخت‌های هگمتانه (همدان) و شوش را به هم پیوند می‌داده، بنا شده است. این پل در دوران ساسانیان مرمت و بازسازی شد و شکل کنونی آن عمدتاً مربوط به دورۀ اسلامی و به ویژه زمان بدر بن حسنویه (۳۷۴ هجری قمری) است. این تداوم استفاده، گواه اهمیت حیاتی این گذرگاه در شبکه ارتباطی غرب ایران در طول تاریخ است.
      • تحلیل معناشناختی نام پل کلهر:
      • نامگذاری این پل استراتژیک به نام«کلهر» — با پیشینه‌ای که به هخامنشیان می‌رسد — از لحاظ تاریخی و معناشناختی حائز اهمیت بسیار است. این نام‌گذاری به وضوح نشان می‌دهد که این شاهراه حیاتی یا در قلمرو سرزمینی ایل کلهر قرار داشته، یا مسیر ارتباطی اصلی به سوی سرزمین این ایل بوده است. در دوران باستان، نام‌گذاری بناهای استراتژیک همچون پل‌ها عموماً بر اساس مقصد، کارکرد یا قلمرویی که به آن تعلق داشته انجام می‌شده است. بنابراین، وجود پلی با این نام — آن هم بر یکی از شاهراه‌های مهم باستانی — خود گواهی است بر گستردگی قلمرو، نفوذ سیاسی و اهمیت فرهنگی ایل کلهر در ادوار کهن، به گونه‌ای که حتی گذرگاه‌های شاهانه نیز به نام این ایل ثبت شده‌اند. این موضوع به روشنی هرگونه ادعای مهاجرت متأخر ایل کلهر را رد کرده و بر اصالت، قدمت و مرکزیت کهن این ایل در جغرافیای زاگرس صحه می‌گذارد. نام «کلهر» بر این پل، نه یک نامگذاری تصادفی، بلکه تأییدی سنگ‌شده بر سکونت دیرپای این ایل در قلب راه‌های ارتباطی امپراتوری‌های ایران است.

      ۱.۳. یادداشت آوایی، واجی و تحلیل تطبیقی

      زبان / گویشصورت واژگانیتلفظمعنی
      کلهریKal-hûr/kalhuːr/قوچ + کوه = قوچ کوهی
      سورانی/لکیKel-wer / Kal-wer/kɛlwɛr/?
      فارسی میانه (ساسانی)Kalag/kalag/طایفه، دودمان
      اوستاییhvar / خور/hvar/خور / هور (خورشید)
      مادی*Hûr/huːr/بلندی

      تحلیل و نتیجه‌گیری تطبیقی

      • صورت «کلهر» (Kal-hûr) در گویش کلهری شکل صحیح و اصیل است. تلفظ «کَل» با فتحه و «هَور» با واکه بلند، معنای مورد نظر را می‌سازد. هرگونه تغییر واکه، معنی را کاملاً متحول می‌کند.
      • تفسیر این واژه در قالب سورانی یا لکی («کَل وَر» یا «کِل وِر») به نتیجه نمی‌رسد، چرا که این ترکیب در آن گویش‌ها از نظر آوایی و معنایی نامفهوم یا دگرگون است. این موضوع، اصالت و استقلال ریشه‌شناسی واژه در خود زبان کلهری را تأیید می‌کند.
      • صورت فارسی میانه «Kalag» احتمالاً بر مفهوم گروهی و ایلیاتی نام «کلهر» تأثیر داشته است.
      • ریشه اوستایی «hvar» و مادی «*Hûr» نشان می‌دهد که جزء دوم واژه («هور») تحول معنایی یافته و به «کوه بلند» (نخستین جایگاه تابش خور / هور) اطلاق شده است.
      • این هم‌ ریشگی زبانی گواه آن است که زبان کلهری و موسیقی آن از سرچشمه‌ای واحد برخاسته‌اند؛ هر دو میراث‌دار جهان‌بینی باستانی زاگرس‌اند که در آن صدا و واژه یکی بوده‌اند.

      نکته کلیدی آواشناسی

      حساسیت واکه‌ها در کلهری به حدی است که تغییر یک واکه، معنای کامل کلمه را مخدوش می‌سازد. بنابراین، تنها صورت صحیح و دارای معنی، «کَلهر» است.


      ۱.۴. جمع‌بندی و برداشت نمادین

      قوچ با شاخ‌های منحنی‌اش، نمادی از قدرت، حفاظت، و راهنمایی است. در برخی تمدن‌های باستانی مانند مادها، هخامنشیان و اورارتو، قوچ حیوان مقدسی بوده و اغلب کنار گورهای سلطنتی دیده شده است

      در فرهنگ ایل کلهر

      • «قوچ (کَل)» نشانهٔ فرماندهی، غیرت و پیشاهنگی است.
      • «کوه (هور)» نماد عظمت، استواری و سربلندی است.

      از پیوند این دو نماد، نام «کلهر» شکل گرفته است؛ نامی که معنای فرهنگی آن «رهبر ایستاده و استوار» یا به تعبیری «پیشوای پابرجا و نیرومند در کوهستان» است. این معنا با زیست ایلی، جغرافیای کوهستانی و روحیهٔ مقاوم مردم کلهر کاملاً سازگار است. شاهد ساسانی پل «کلهر»، قدمت و اصالت این هویت را در خاک غرب ایران مهر تایید می‌زند.


      یادداشت: این نوشتار بخشی از پژوهشی گسترده دربارهٔ تاریخ، ساختار و شاخه‌های اصلی کلهر است که به کوشش یونس پرویز در حال تدوین می‌باشد.